نمایش پستها با برچسب حقوق بشر ، نه به اعدام. نمایش همه پستها
نمایش پستها با برچسب حقوق بشر ، نه به اعدام. نمایش همه پستها
فرمان و انجام حکم اعدام در شهریور ماه ۱۳۹۷
فرمان و انجام حکم اعدام در شهریور ماه ۱۳۹۷
گزارش از: محمد ابوطالبی Mohammad Aboutalebi
نمودار از: آوا صادقی Ava Sadeghi
با توجه به سانسور خبری حاکم بر رسانه های ایران، آنچه در پی میآید گزارشی است کوتاه و فشرده ازنقض حقوق جامعه ایران در محدوده اعدام شهروندان، طی دوره زمانی یک ماه گذشته، که نمیتواند بازتابدهنده کامل این قتل دولتی باشد.
متاسفانه برغم تمام تلاش هائی که از جانب فعالین و نهاد های حقوق بشری صورت می گیرد، صدور و اجرای حکم اعدام که
متاسفانه برغم تمام تلاش هائی که از جانب فعالین و نهاد های حقوق بشری صورت می گیرد، صدور و اجرای حکم اعدام که
اطلاعیه شماره ۹۹۰ کمیته دفاع از حقوق کودک و نوجوان در خصوص قسامه (قسم بستگان شاکی) = مرگ و حکم اعدام
قسامه (قسم بستگان شاکی) = مرگ و حکم اعدام
ابتدا سن مجازات درجمهوری اسلامی ایران
در جمهوری اسلامی ایران سن مسئولیت کیفری برای دختر۹ سال تمام قمری و برای پسر۱۵ سال تمام قمری؛ اما بر اساس قانون جدید مجازات اسلامی، این سن برای تمامی افراد (دختر و پسر)۱۵ سال تمام شمسی تعیین شد.
اما چگونه دولت جمهوری اسلامی ایران حکم اعدام و مرگ را برای کودکان صادر می کند؟
قضاوت در جمهوری اسلامی ایران بر پایه علوم قضایی شکل نگرفته است. بلکه احکام دینی و فقه و دستورات فقهای دینی مبحث قضایی را تا کنون، کنترل و اداره کرده است.
یادآوری: شکست عهد و پیمان دولت جمهوری اسلامی ایران: دومین پروتکل اختیاری میثاق بین اللملی حقوق سیاسی و مدنی به منظورلغومجازات مرگ ،مصوبه ۱۹۸۹ که در ماده یکم آن استناد میکند هیچ فردی در قلمرو قضاوت کشورهای عضو این پروتکل اعدام نخواهد شد. (ایران هم عضو این پیمان نامه می باشد)
صالح شریعتی جوان زیر ۱۸ سال به جرم قتل بدون هیچ دلیل و سند منطقی، برای تأیید ارتکاب جرم و با وجود گزارش پزشکی قانونی که عنوان کرد هیچ گونه شواهدی که نشان دهنده درگیری یا دخالت صالح در این قتل باشد وجود ندارد.
سالهاست که جمهوری اسلامی ایران افراد زیادی را با قسامه اعدام کرده، و چه بسا در بین آنها افراد زیادی بیگناه بوده اند که به عنوان مثال می شود به برخی از اعدامهای دهه ۶۰ اشاره کرد.
قسامه چیست؟
درکتاب قانون مجازات اسلامی ،فصل چهارم با موضوع راههای اثبات جنایتدر ماده ۳۱۳ قانون مجازات اسلامی می گوید:
قسامه عبارت از سوگندهایی است که در صورت فقدان ادله دیگر غیر از سوگند منکر و وجود لوث، شاکی برای اثبات جنایت عمدی یا غیرعمدی یا خصوصیات آن و متهم برای دفع اتهام از خود اقامه می کند.
و در ادامه قانونگذاران درماده ۳۴۰ قانون مجازات اسلامی مقرر داشته اند:
ادا کننده سوگند لازم نیست که شاهد ارتکاب جرم باشند و فقط بدانند برای چی قسم میخورند کفایت می کند.
همچنین، لازم نیست قاضی، منشأ علم ادا کننده سوگند را بداند و ادای علم ادا کننده سوگند، تا دلیل معتبری بر خلاف آن نباشد معتبر است.
فقهای شیعه عقیده دارند که قسامه هم رفع اتهام و هم اثبات جنایت میکند. بدیهیست این امر غیر قابل باور است که در قرن ۲۱ با قسم خوردن می توان حق حیات را از (انسانی) کودکی گرفت. آیا با نقض این موارد قانونی دولت جمهوری اسلامی ایران مجرم نیست؟
ما فعالین دفاع از حقوق کودک معتقد می باشیم که قسامه روش مناسبی برای اثبات جرم نبوده و نیست و به استناد ماده ۳۷ کنوانسیون حقوق کودک و پروتکل ذکر شده، دولت جمهوری اسلامی ایران را در مورد اعدام کودکان محکوم می نماییم.
از مراجع عالی قضایی درسطح بین اللمل خواهان رسیدگی و توجه نسبت به این موضوع حیاتی را می باشیم، تا بلکه دولت جمهوری اسلامی ایران با تغییر رفتار در اصول پذیرفته شده غیر انسانی خود، کودکان کشورمان را بر لبه تیغ عدالت اسلامی ذبح نکند و عدالت و انصاف را بر پایه منطق کودکان در نظر بگیرد، نه با اصول فقهی آن .
۹۹۰
کانون دفاع از حقوق بشر در ایران
کمیته دفاع از حقوق کودک و نوجوان
گزارش سالانه وزارت خارجه آمریکا درباره نقض حقوق بشر در ایران و سایر کشورها
وزارت خارجه ایالات متحده آمریکا در گزارش سالانهای که درباره وضعیت حقوق بشر نزدیک به ۲۰۰ کشور منتشر کرده است از ایران، روسیه، چین و کره شمالی به عنوان کشورهای که به طور “روزانه” حقوق انسانی شهروندانشان را نقض میکنند نام آورده و گفته است که این چهار کشور از نظر “اخلاقی سزاوار نکوهش” هستند.
این گزارش با مقدمهای به امضای جان سالیوان، سرپرست موقت وزارت خارجه آمریکا در روز ۲۰ آوریل ۲۰۱۸ برابر با ۳۱ فروردین ۱۳۹۷ در پایگاه “دفتر دموکراسی، حقوق بشر و کارگری” این وزارتخانه منتشر شده است.
بخش مربوط به ایران در ۴۸ صفحه به فهرست نقض حقوق بشر در ایران در سال ۲۰۱۷ در حوزههای مختلف میپردازد از جمله: اعدامها، قتلهای فراقانونی و نقض حق زندگی، مفقود شدن افراد به دست نیروهای امنیتی، شکنجه و مجازات خلاف شأن انسانی، زندانی کردن افراد برای عقیده و یا کنش سیاسی، مذهبی، قومی، نقض حقوق قضایی متهمها، نقض حق داشتن وکیل، ضبط غیرقانونی اموال، نقض حریم خصوصی شهروندان، آزادی بیان و رسانه، نقض حق دسترسی به اطلاعات، آزادی اینترنت، فرهنگ و فضای دانشگاهی، آزادی حرکت، آزادی عقیده و مذهب، حق بیان هویت جنسیتی و گرایش جنسی، و حقوق کارگران…
جان سالیوان در توضیح این گزارش گفته است که این پژوهش در حوزه حقوق بشر به عنوان منبع معتبر توسط نهادهای دولتی در آمریکا از جمله کنگره ایالات متحده، نهادهای وابسته به بازوی اجرایی دولت و نهادهای قضایی برای تصمیم گیریها در موضوعات مختلف از قبیل کمک به پذیرش پناهنده استفاده خواهد شد.
سرپرست وزارت خارجه آمریکا نوشته است که: «حکومتهایی که آزادی بیان و آزادی برگزاری اجتماعات را محدود میکنند، نسبت به اقلیتهای قومی، دینی و دیگر اقلیتها خشونت میکنند و یا اجازه خشونت به آنها را میدهند، و یا شأن اساسی انسانی افراد را نادیده میگیرند شایسته نکوهش هستند و منافع ما را نادیده میگیرند».
خیزش دی ماه و تظاهراتهای سرتاسری در ایران در گزارش در چند قسمت گنجانده شدهاند از جمله کشته شدن معترضان در زندان و دستگیری تعداد زیادی از جوانان. اما گزارش وزارت خارجه آمریکا توجه ویژهای هم به موضوع مصونیت فراقانونی نیروهای امنیتی و لباس شخصی در اعمال خشونت علیه معترضین و شرکتکنندگان در تظاهرات عمومی دارد. به گفته این گزارش، سوء استفادههای نیروهای امنیتی و بسیجی از قدرت بررسی نمیشوند و هیچ روند قانونی شفافی در رسیدگی به جرایم آنها در خشونت به شهروندان وجود ندارد و این نیروها مصونیت فراقانونی دارند.
ادامه اعدامها
در این گزارش آمده که از ماه اکتبر ۲۰۱۷ حکومت ایران بیش از ۴۳۷ نفر را اعدام کرده است که تنها ۷۰ اعدام به طور رسمی همراه با اطلاعاتی مانند تاریخ اعدام، نام اعدام شده و اتهام او منتشر شدهاند.
با وجود الحاق یک ماده به قانون مبارزه با مواد مخدر برای تخفیف در مجازات اعدام جرایم مربوط به مواد مخدر، به گزارش وزارت خارجه آمریکا بیشتر اعدامهای سال ۲۰۱۷ در ایران مربوط به جرایم مرتبط با مواد مخدر بوده است. بر اساس «قانون الحاق یک ماده به قانون مبارزه با مواد مخدر» که سوم آبان ۱۳۹۶ ابلاغ شد مجازات اعدام درباره برخی از قاچاقچیان مواد مخدر حذف شد و این افراد به جای اعدام به “حبس درجه یک تا ۳۰ سال” محکوم میشوند.
در این گزارش سالانه از محمدعلی طاهری و عرفان حلقه هم نام آورده شده و به این اشاره شده که او تا به حال چندین بار به اعدام محکوم شده است. حکم طاهری آخرین بار در آبان ماه ۱۳۹۶ جاری به دلیل “عدم مطابقت با قوانین” از سوی دیوان عالی کشور نقض شد و گزارش ضمن اشاره به این موضوع از دستگیری گسترده حامیان طاهری توسط اطلاعات سپاه پاسداران انتقاد میکند.
زندانهای پرجمعیت
این گزارش همچنین از شرایط زندانها در ایران انتقاد میکند و میگوید با بیش از ۲۰۰ هزار نفر زندانی، زندانهای ایران سه برابر گنجایششان جمعیت دارند و به این دلیل بسیاری از زندانیان فضای کافی برای زندگی در زندان ندارند. وضعیت بهداشت و سلامتی در زندانها هم بد توصیف شده و در گزارش نام بخری زندانیها آمده است که در زندانها به دلیل مناسب نبودن مراقبتهای پزشکی صدمه جانی میبینند – از جمله فردین فرامرزی که در ۱۹ ژوئن ۲۰۱۷ در زندان مرکزی سنندج در زندان جان خود را از دست داد.
گزارش همچنین به لیست زندانیانی میپردازد که دو تابعیتی هستند و در ایران بهصورت “خودسرانه و طولانیمدت” و بر اساس “اتهامات سیاسی” بازداشت شدهاند.
وضعیت زندانیهای بهایی، زندانیهای قومی و زنان در زندان هم هرکدام مجزا بررسی شده است.
به شرایط زندان رجایی شهر به ویژه وضعیت بد خدمات بهداشت و درمان در این زندان هم گزارش اشاره میکند به ویژه در دوران اعتصاب غذای زندانیان سیاسی در ماه ژوئیه ۲۰۱۷ که منجر به انتقال ناگهانی بیش از ۵۰ زندانی سیاسی، از جمله حداقل ۱۵ زندانی از بند ۱۲ به بنده امنیت ویژه ۱۰ در زندان شد.
نقض حقوق انسانی با مشارکت ایران در جنگ سوریه
بخشی از این گزارش مربوط به درگیری نیروهای سپاه قدس در جنگ داخلی سوریه و در حمایت از حکومت بشار اسد است. گزارش همچنین به حمایت ایران از گروههای تروریستی در عراق میپردازد.
در گزارش با استناد به گزارش دیدبان حقوق بشر آمده است که ایران در این جنگ قراردادها و قوانین بینالمللی را نقض کرده و سربازان کودک را به میدان جنگ فرستاده است. همچنین نوشته است که ۱۴ نفر از این کودکان در لشگر فاطمیون – که لشگر مهاجران افغانستانیای هستند که از سوی سپاه به سوریه فرستاده شدهاند – کشته شدهاند.
ایجاد محدودیت حرکت برای سیاست مداران مخالف
در این گزارش به ادامه حصر رهبران جنبش سبز میرحسین موسوی و مهدی کروبی و همسر موسوی، زهرا رهنورد اشاره شده و آمده است که محمد خاتمی، رئیسجمهوری پیشین ایران نیز در ایران آزادی حرکت ندارد، از دادن اظهارات عمومی منع شده و رسانهها هم حق انتشار نام یا تصویر او را ندارند.
گزارش همچنین به سرکوب مداوم اصلاح طلبان در ایران اشاره کرده است.
بیانیه مشترک ۱۲ نهاد حقوق بشری در محکومیت حکم اعدام زندانی سیاسی، رامین حسین پناهی

دوازده سازمان و نهاد حقوق بشری طی بیانیه ای مشترک، صدور حکم اعدام برای رامین حسین پناهی، فعال سیاسی کورد و تایید آن از سوی دیوان عالی ایران را محکوم نمودند.
“نهادها حقوق بشری” امضاء کننده این بیانیه، از کلیه نهادهای حقوق بشری و مجامع بینالمللی خواهان مداخله موثر، فعال و فوری برای متوقف کردن اجرای حکم رامین حسین پناهی شده اند.
متن بیانیه مشترک این نهادهای حقوق بشری به شرح ذیل است:
بیاننامه سازمانهای حقوق بشری در محکومیت حکم اعدام و در حمایت از زندانی سیاسی، رامین حسین پناهی
همان طور که مطلع هستید، دیوان عالی جمهوری اسلامی ایران، حکم اعدام زندانی سیاسی کورد، رامین حسین پناهی را تایید کرده است و خطر اعدام این فعال سیاسی قریب الوقوع است.
رامین حسین پناهی یکی از فعالان سیاسی کورد است که در روز دوم تیرماه ۱۳۹۶ شمسی، از سوی نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران بازداشت شد. روز ۲۵ ژانویه برابر با ۵ بهمنماه ۱۳۹۶، در حالی که تنها یک جلسهی دادگاهی برای رسیدگی به اتهامات وی برگزار شده بود، از سوی شعبه یک دادگاه انقلاب سنندج به ریاست قاضی سعیدی و یکی دیگر از قضات، به اتهام “اقدام علیه امنیت ملی” و “عضویت در کومله”، به مجازات اعدام محکوم شد.
حکم اعدام رامین حسین پناهی در حالی صادر و ابلاغ شد که، او تمامی اتهامات انتسابی به خود را رد کرده بود. وکیل این زندانی سیاسی کورد نیز این حکم را غیرمنتظره و ناعادلانه قلمداد کرده است.
در طول تاریخ حکومت فعلی ایران، خشونت، سرکوب و آزار شهروندان، یکی از روشهای معمول این حکومت ضدمردمی برای کنترل آنان بوده است، این در حالیست که بر طبق قوانین حقوق بشری؛ حق حیات، ابتداییترین حق انسان است که به آسانی نمیتوان آن را از انسان سلب یا قبضه کرد.
از هنگام به قدرت رسیدن حکومت جمهوری اسلامی در ایران، نگاه امنیتی نهاد حاکمیت به کوردها و دیگر ملل غیرفارس بیش از پیش افزایش یافته است. کوچکترین حرکت فعالان مدنی جرم سیاسی تلقی شده و همواره در این سالها به ویژ ه کوردها بیشترین فشارها را از جانب حکومت مرکزی متحمل شده اند. در طول چهار دهه گذشته اعدامهای سیاسی در کوردستان و دیگر ملل غیرفارس در ایران، هیچگاه متوقف نشده بلکه روزبروز افزایش یافته است، به گونه ای که تنها در چند سال اخیر بیش از ده تن از فعالین سیاسی و حقوق بشری در زندانهای ایران اعدام شدند.
از این رو ما به عنوان “نهادها حقوق بشری” امضاء کننده این بیانیه، از کلیه نهادهای حقوق بشری و مجامع بینالمللی خواهان مداخله موثر، فعال و فوری برای متوقف کردن اجرای حکم رامین حسین پناهی هستیم، ما بر این باوریم که همانگونه که روزبه روز بر آمار فعالین محکوم به زندان افزوده میشود؛ دستگاه قضایی و امنیتی نظام جمهوری اسلامی ایران نیز در پی اعدام یکایک این فعالین میباشد. بر این اساس و در مقطع حساس کنونی، خواستار مداخه موثر و حمایت همه جانبه تمامی انسانهای آزاده و مجامع بینالمللی، از زندانیان سیاسی و مدنی در ایران می باشیم.
۱۱ آوریل ۲۰۱۸
۲۲ فروردین ماه ۱۳۹۷ شمسی
١-سازمان حقوق بشر أحواز (المنظمه الأحوازیه لحقوق الإنسان)
٢-دیدبان حقوق بشر أحواز Ahwazi Observatory for Human Rights
٣-سازمان حقوق بشر اهواز(Ahwaz Human Rights Org AHRO)
۴- گروه حقوق بشر بلوچستان BHRG
۵- مرکز حقوق بشر زاگروس
۶- سازمان حقوق بشر کوردستان- روژهلات
۷- سازمان حقوق بشر “هه نگاو”
۸- هاوپەیمانی کورد-سویس
۹- انجمن پروژه دمکراتیک کوردستان ایران
۱۰- کانون مدافعان حقوق بشر کردستان
۱۱- کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی
۱۲- سازمان کردوسید – چاک
کشتارهای قانونی با مجوز دولتمردان ایرانی در دیماه ۱۳۹۶
با توجه به سانسور خبری حاکم بر رسانه های ایران، آنچه در پی میآید گزارشی است کوتاه و فشرده ازنقض حقوق جامعه ایران در محدوده اعدام شهروندان، طی دوره زمانی یک ماه گذشته، که نمیتواند بازتابدهنده کامل این قتل دولتی باشد.
در این گزارش موارد انتخابی که توسط خبرگزاری های مورد تائید ایران منتشر گردیده به ۳ گروه « صدور حکم اعدام » و « اجرای حکم اعدام » و « در انتظار اعدام» تقسیم بندی شده است و لاجرم نمیتواند در برگیرنده تمامی اعدام های گسترده ای باشد که هر روزه و بصوت پیدا و پنهان در جمهوری اسلامی ایران اجرا میشود.
فرمان و انجام حکم اعدام در دی ماه ۱۳۹۶
صدور حکم اعدام:
عامل قتل پدر خوانده یک دختر به اعدام محکوم شد .هویت این شخص رسولاعلام شده است.جوان آنلاین ۳ دی
مرد خیاط که به اتهام قتل و آتش زدن جسد دوستش در تهران بازداشت شده بود، به اعدام محکوم شد.هویت این شخص نامشخص است.جوان آنلاین ۶ ی
رئیس کل دادگستری گلستان از صدور حکم اعدام قاتل سرباز وظیفه آق قلایی در گرگان خبر داد. سرباز وظیفه آق قلایی تیر ماه سال گذشته، حین انجام ماموریت و تعیقب و گریز، با ضربهی چاقوی یک مجرم سابقه دار به قتل رسید. هویت قاتل نامشخص است.جوان آنلاین ۶ دی
حکم اعدام و ۹۹ضربه شلاق پسر ۲۲سالهای به نام سهیل که چهارسال قبل در جریان ارتباط پنهانی مرتکب قتل شده بود، در دیوان عالی کشور تأیید شد. مقتول مردی ۳۸ساله به نام فرامرز است که بر اثر فشار بر عناصر حیاتی گردن به قتل رسیده است .جوان آنلاین ۱۲ دی
مرد جوان که هنگام هواخوری در یکی از پارکهای تهران مرتکب قتل شده بود برای دومین بار محاکمه و به مرگ محکوم شد. هویت این شخص نامشخص است.روزنامه جام جم ۱۷ دی
عامل قتل در آلاچیق پارک که با رد حکم اعدامش در دیوان عالی کشور به نجات از طناب دار امیدوار شده بود در محاکمه دوم نیز با حکم اعدام روبهرو شدعامل قتل، وحید ۳۲ ساله، دو روز بعد از جنایت، دستگیر شد و در شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه ایستاد.نام خانوادگی او نامشخص است.جوان آن لاین ۱۷ دی
مردی که با اطلاع از ازدواج همسر سابقاش، او را در محل کارش با ضربات چاقو به قتل رسانده بود با درخواست پدر و مادر مقتول و فرزندانش، از سوی قضات شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران به اعدام محکوم شد.محل وقوع حادثه شهر ورامین تهران بوده است همچنین هویت این شخص نامشخص است.ایران / شرق ۲۰ دی
مردی که با اسیدپاشی روی همسر و دخترش باعث مرگ زن جوان شده بود، بعد از گذشت شش سال از وقوع جنایت به اعدام محکوم شد.محل حادثه شهر بم و هویت او احراز نشده است.شرق ۲۰ دی
حکم اعدام ۳ نفر که با همکاری یکدیگر در سرقت و قتل یک زن و شوهر پیر دست داشتند صادر شد این اتفاق در استان خراسان رضوی ۱۴ سال پیش رخ داده است و هویت اشخاص محکوم احراز نشده است. شرق ۲۴ دی
جوان افغانی که در کمین دختران در ایستگاه مترو باقری تهران به کمین دختران جوان می نشست و به آنها تجاوز می کرد در پی تایید تجاوز به سه قربانی از طرف پزشکی قانونی تهران به اعدام محکوم شد.هویت این شخص نامشخص است.روزنامه ایران ۲۶ دی
حکم اعدام سینا – ۳۰ ساله که همراه دوستش، زن جوانی را از مقابل مغازهای ربوده و قربانی را با خودرو به خانهای در اطراف کرج برده بودند صادر شد. نام خانوادگی این شخص نامشخص است.روزنامه ایران ۲۶ دی
مظاهر- ۳۲ ساله- مرد متاهلی که سوم شهریور ۹۳ در جریان درگیری خیابانی در یکی از محلههای کرج پسر جوانی به نام سعید را با ضربه چاقو از پای درآورده بود در بازجوییها مدعی شد در دفاع از خود وناخواسته مرتکب قتل شده. اما ادعای وی دفاع مشروع شناخته نشد و با شکایت اولیای دم، پس ازمحاکمه در دادگاه کیفری کرج- به اعدام محکوم شد. این حکم ازسوی قضات دیوانعالی کشور نیز تأیید شده است . روزنامه ایران ۲۶ دی
حکم اعدام پسر ۳۳ سالهای که اسفند ۹۱ در محمدشهر کرج بهطور پنهانی وارد خانهای شده و زن صاحبخانه را مورد آزار و اذیت قرار داده بود صادر شد. دفاعیات متهم مبنی بر مصرف ماده مخدرشیشه وعدم کنترل ارادهاش در دادگاه رد شد و به اعدام محکوم گردید. نام خانوادگی این شخص نامشخص است. روزنامه ایران ۲۶ دی
هدایت عبداللهپور مجددا در شعبه هم ارز دادگاه انقلاب ارومیه به اعدام محکوم شد اعتراض این زندانی به نقص دادرسی حکمش در دیوان عالی کشور نقض درپرونده اش، مورد بررسی قرارگرفت و آقای عبدالله پور مجددا در ۲۰ دیماه سال جاری از بابت اتهام “محاربه” به اعدام محکوم شد.هرانا ۲۸ دی
اجرای حکم اعدام:
قاتل سریالی ۵ نفر که اولین جنایت اش ار سال ۷۴ مرتکب شده بود به دار آویخته شد هویت اعدام شده غدیر شیخ جو گزارش شده است. جوان آنلاین ۳ دی
سحرگاه ۲۹ آذرماه زندان رجایی شهر کرج شاهد اجرای حکم اعدام گروهی از زندانیان بود که حداقل ۵ تن برآورد می شوند.هویت دو تن از آنها به نام های نیما اسماعیلیان و امیر عباس اردستانی (به اتهام قتل یک سرباز)احراز شده است.بقیه افراد هویتشان مشخص نشده است.رکنا ۵ دی
جوان ۳۰ ساله ای که سه سال قبل، پدرش را به خاطر تامین هزینه های مواد مخدر به قتل رسانده بود، سپیده دم روز گذشته با حضور قضات اجرای احکام دادسرای عمومی وانقلاب و در زندان مرکزی مشهد اعدام شد.هویت این شخص نامشخص است.خراسان ۱۱ دی
یک زندانی به نام “ابولفضل قربانی” روز ۱۴ دی ماه ۱۳۹۶، در زندان رجایی شهر کرج اعدام شد.وی که به اتهام “قتل” به اعدام محکوم شده بود، از چهار سال پیش در زندان بسر میبرد. سازمان حقوق بشر ایران ۱۵ دی
روابط عمومی دادگستری استان مازندران اعلام کرد، دو نفر از محکومان به نام های “س – ر” فرزند حسن و “ع – ب” که به اتهام “قتل” م- ع به اعدام محکوم شده بوده اند، با حضور اولیای دم در محوطه زندان ساری اعدام شدند. باشگاه خبرنگاران جوان ۱۸ دی
دامادی که ۷ تن از اعضای خانواده همسرش را در شهرستان سلماس به قتل رسانده بود، ۲۱ دی ماه ۱۳۹۶، در فلکه شهرداری، در ملاعام اعدام شد.هویت این شخص نامشخص است. رکنا ۲۱ دی
دادستان عمومی و انقلاب قزوین از اعدام یک مردروستایی خبرداد که به اتهام “قتل” توسط شعبه دوم دادگاه کیفری استان قزوین به اعدام محکوم شده بود.دراین حادثه که سال ۸۸ در روستای «زاغه» واقع در شهرستان آبیک رخ داده بود مردی به نام سعید، در جریان نزاع بر سر معامله زمین، مردی به نام احمد را کشته بود.نام خانوادگی این شخص نامشخص است.ایران ۲۱ دی
زندانی ۲۷ ساله ای به هویت نامعلوم که سه سال پیش اقدام به قتل همسر خود کرده بود، با عدم رضایت اولیای دم، در بابل اعدام شد”.اعدام این زندانی تا لحظه تنظیم این خبر از سوی رسانههای رسمی اعلان نشده است. هرانا ۲۵ دی
دو جوان ۲۴ و ۲۳ ساله که مرد محضردار رابه قتل رسانده و جسد او را به آتش کشیده بودند، سپیده دم روز گذشته در زندان مرکزی مشهد اعدام شدند.ماجرای این حادثه در آذر سال ۱۳۹۲ هنگامی رخ داد که دو جوان با طرح یک نقشه قبلی، مرد ۴۵ ساله محضردار را به بهانه جاری کردن خطبه عقد در یک مراسم عقدکنان، وی را به داخل پارکی بردند و او را با طناب بسته و با ضربات چاقو به قتل رساندند.هویت این افراد نامشخص است.خراسان ۲۷ دی
کانون دفاع از حقوق بشر در ایران
پرفسور احمدرضا جلالی به اعدام محکوم شد
حکم اعدام برای پرفسور احمدرضا جلالی به استناد ماده ۲۸۶ قانون مجازات اسلامی (ماده ای که برای اعدام انسان های بی گناه در سال ۱۳۹۲تصویب شد) توسط قاضی صلواتی صادر شد.
به گزارش شبتاب نیوز؛ وکیل پروفسور احمد رضا جلالی در گفتگو با خبرنگار شبکه جهانی «در تی وی» از صدور حکم اعدام برای آقای جلالی در شعبه ۱۵دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی خبر داد.
احمدرضا جلالی استاد و پژوهشگر معتبرترین مرکز تحقیقات مدیریت بحران اروپا (جزء ۵ مرکز برتر دنیا)، پژوهشگر دانشگاه کارولینسکا (مرکز نوبل پزشکی وجزء ۱۰ دانشگاه برتر علوم پزشکی دنیا)، دارای بیش از ۴۰ مقاله انگلیسی و۵ کتاب مرجع انگلیسی، مجری و همکار بیش از ۳۰پروژه های تحقیقاتی خارجی، دارای بیش از صد سخنرانی و سمینار وکارگاه داخلی، بیش از دویست سخنرانی و سمینار وکارگاه داخلی، بیش از ۵۰ پروژه تحقیقاتی داخلی، استاد راهنمای بیست دانشجوی دکترا و فوق لیسانس خارجی، برنده جایزه دوم تحقیقاتی خودکفایی سپاه، جایزه برت تحقیقاتی از سپند، و جایزه برتر مدیریتی بحران پزشکی از انجمن اتحادیه اروپامی باشد.
این دانشمند ایرانی به دلایل واهی از تاریخ ۲/۵/ ۱۳۹۵ در زندان اوین محبوس می باشد، که بیش از ۵ ماه از مدت حبس خود را در سلول انفرادی به سر برده است.
پرونده احمد رضا جلالی بهمن ۱۳۹۵ به شعبه ۱۵دادگاه انقلاب ارجاع شد، و با فشارهای زیاد قاضی صلواتی برای عزل وکیل خود «زینب طاهری» نهایتا در کشمکش میان دادگاه وپرفسور جلالی و به خواسته شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب، دبیر دریابیگی به عنوان وکیل دوم در پرونده اعلام وکالت نمود.
اولین جلسه دادگاه رسیدگی به پرونده احمد رضا جلالی، «استاد و پژوهشگر دو تابعیتی ایرانی سوئدی» در شعبه ۱۵دادگاه انقلاب اسلامی با ریاست قاضی صلواتی مورخ ۳۱/۶/ ۱۳۹۶، دومین جلسه دادگاه نیز دوم مهرماه ۱۳۹۶ تشکیل شد، و در نهایت حکم اعدام آقای جلالی مورخ ۷/۲۹/ ۱۳۹۶ به وکیل وی دبیر دریابیگی ابلاغ گردید.
بررسی وضعيت قربانيان خشونت در ایران
شهرزاد همتی
درست در همان روزهایی که مردم برای به دار مجازات آویختن قاتل آتنا اصلانی، دخترک معصوم پارسآبادی، در کنار خیابان نشسته بودند و دوربینبهدست این لحظات را ثبت میکردند، خانواده ستایش قریشی که درست ١٨ ماه قبل بلایی مشابه را تجربه کرده بودند، در تصمیم خود برای اعدام امیرحسین، قاتل دخترشان که هنوز ١٨ ساله نشده بود، مصممتر میشدند. آنها هم مثل خانواده آتنا، دنبال اشد مجازات بودند، دنبال چیزی برای التیام... اما همه مردم از امیرحسین بیزار بودند. شاید اگر شرایطش فراهم میشد خانه او را هم مثل خانه قاتل آتنا خراب میکردند، بیخبر از پدر و مادر درهمشکسته و طردشده امیرحسین که پنج کوچه پایینتر در محله شلوغ خیرآباد ورامین در خانهشان منتظر بودند تا آنها را برای آخرین ملاقات حضوری با تنها پسرشان بخواهند. در روزهایی که حکم قاتل آتنا اجرا شد، احتمالا آنها هم خودشان را برای چنین روزی آماده میکردند، در تمام روزهایی که مرد تنها و غمگین از کمرکش کوچه باریک محلهشان میگذشت و کسی سلامش را علیک نمیداد، هنوز تصویر امیرحسین بالای تلویزیونشان جا خوش کرده بود. تلاشهای فعالان مدنی برای بهتعویقانداختن حکم اعدام امیرحسین فعلا جواب داده است. این تلاشها نه برای پایمالکردن خون ستایش کوچک، بلکه برای آرامکردن دردی است که هیچوقت التیام پیدا نمیکند، این گزارش داستان تلاشهای یک گروه برای صلح است.
دوشنبه، ٣ روز مانده به واقعه
قرار است امیرحسین را پنجشنبه اعدام کنند، از دوشنبه همه در تبوتاباند. بخشی از آنها همان گروهی هستند که مراسمی را همان روزهای کشتهشدن ستایش نزدیکی سفارت افغانستان برگزار کردند و برایش شمع روشن کردند. یکی از آنها میگوید: «آنروزها همه مسخرهمان میکردند که افغانستانیها اینجا این رفتارها را میکنند و شما برای کسی شمع روشن نمیکنید. فردا هم که حکم اعدام آمد میروید دنبال رضایت، میگفتند کارهایمان متناقض است، اما هیچکدامشان به این فکر نکردند ما در کنار خانواده ستایش ایستادیم و برای این دختر معصوم شمع روشن کردیم تا فردا روی صحبتکردن با مادر داغدارش را برای اینکه از خون امیرحسین بگذرد، داشته باشیم».قرار با دکتر نور، سفیر افغانستان در ایران را فعالان مدنی هماهنگ کردهاند. در دفتر اصلی سفارت در شهرک غرب تهران با او گفتوگو میکنیم. آرام و منطقی به صحبتها گوش میدهد. زنان و مردان به ردیف در اتاقش نشستهاند و از دغدغههایشان میگویند. از اینکه امیرحسین با وجود تمام گرههای روانیاش هنوز کودک است، از اینکه خانواده ستایش را فراموش نکردهاند، از اینکه این بخشش میتواند اثر مهمی در روابط دو کشور داشته باشد... نور به حرفها گوش میدهد، صورتش را بالا میگيرد و شمرده از دغدغههای خودش و یک ملت میگوید که دخترشان مورد تجاوز قرار گرفته و سپس به قتل رسیده: «خوشبختانه ما سپاسگزاریم که در این مورد که کشور برادر چه در سطح دولتی، چه در سطح مردمی و چه در سطح فعالان حقوقبشری، پیشقدم بودند. حتی مقامات رسمی نیز به دلجویی برآمدند. حتی از طرف دادستان مربوطه و برخی مقامات رسمی و فرهنگی اجتماعی بانفوذ، از جمله سیدحسن خمینی، ما مورد دلجویی قرار گرفتیم. ما سپاسگزار هستیم که جلوی هرگونه ذهنیتسازی گرفته شد. درعینحال این سروصدای رسانهای پیامدهای منفی هم داشت. باز هم در افغانستان منتظر هستند که چه کاری بکنند، این خانواده مظلوم که اینهمه مصیبت دیده است، زیر فشار هموطنان خود نیز قرار گرفتهاند، نزدیکان آنها که در افغانستان هستند مصر به اعدام هستند. از طرفی وقوع یک حادثه مشابه در پارسآباد ایران و اجرای حکم اعدام مزید بر علت است و مردم افغانستان منتظر هستند ببینند حکم چگونه اجرا میشود و حتی عدم اجرای آن در داخل ایران نیز واکنش منفی خواهد داشت. اما در مجموع ما هم همعقیده هستیم که اعدام راهحل نیست، هرچند گاه کارساز است، اما در مجموع در ایران کسانی که در ترانزیت مواد مخدر هستند، اعدام میشوند اما این اعدام هیچ تأثیری در کاهش روند خریدوفروش مواد مخدر ندارد و غالبا کسانی در پنجه قانون میافتند که ابزاری کوچک در مجموعهای مافیایی هستند. گاهی ممکن است تأثیرات زندان بیشتر باشد اما در هر صورت باید این نکته را در نظر گرفت که آن خانواده نیز تحت فشار است، چند ساعت پیش با آنها تماس گرفتیم و این مسئله را طرح کردیم و دیدیم آنها آمادگی ندارند. شاید اگر مسئله تجاوز رسانهای نمیشد، غرور افغانستان تا این حد جریحهدار نمیشد». او در پایان میگوید: «در هر صورت من ترجیح میدهم خانواده داغدیده ستایش خودشان تصمیم بگیرند، این حق آنهاست و ما از آنها دفاع میکنیم».
سهشنبه، ٢ روز مانده به واقعه
خیرآباد شبیه یک محله است، یک محله که تا چشم کار میکند روبهرویش زمینهای خاکی بیمنظره است. احتمالا امیرحسین در همین زمینخاکیها میدویده و بازی میکرده، از جلوی اولین خواروبارفروشی که میگذریم همه میگویند شاید ستایش آخرین بستنی زندگیاش را از همین مغازه خریده بود... بچههای اینجا خیابانشان بیمنظره است، تا چشم کار میکند آدم است و بیابان. محلیها بیشتر افغانستانی هستند. زنها با چادرهای خاکی در صف نانوایی ایستادهاند، بچهها توی خاک بازی میکنند، بزرگ میشوند و تمام میشوند. خاک فصل مشترک همه آنهاست، این غبار انگار توی جانشان مینشیند، میماند و با آنها عجین میشود.بعد از آن اتفاق، آنها بودند که تصمیم گرفتند خانهشان را عوض کنند. صفیه، مادر ستایش، رنگپریده و لاغر است. توی اتاق نزدیک حیاط نشسته و زانوهایش را بغل کرده است. مدام میگوید: «آمدید؟ خوش آمدید... بعد از ١٨ ماه خوش آمدید... تمام این ١٨ ماه که من از درد میپیچیدم و یاد جنازه و تن تکهتکه بچهام بودم، کجا بودید؟ خوش آمدید؛ اما از من نخواهید که ببخشم. ١٨ ماه است ستایش در خانه را نمیزند... ١٨ ماه است خانهخرابیم... تا امروز کجا بودید؟».
توی خانه هیچ عکسی از ستایش نیست؛ عکسها را جمع کردهاند تا کمتر دلشان بسوزد. پدر نیست، پیش خودمان میگوییم شاید نخواسته اینجا توی رودربایستی بخشش قرار بگیرد. پدر ستایش مقنی بوده؛ همه روزهایی که تا انتهای زمین را میکنده تا به آب برسد، هیچوقت فکرش را نمیکرد همسایه دیوار به دیوارشان قاتل ستایش بشود. امروز اما دیگر بیکار است. دیسک کمر و افسردگی، توان از چاه پایینرفتن را از او گرفته. رفتن ستایش خانهنشینش میکند. قربانی بعدی، برادر بزرگتر است که بعد از مرگ ستایش ناچار درس را رها میکند و میشود مرد خانه و نانآور... بعد نوبت خواهر بزرگتر میشود که بهخاطر بالارفتن قند مادر، خانهدار میشود. فقط دختر کوچکتر خانواده به مدرسه میرود که انگار او هم دلش نمیخواهد که برود. خشونت به همین سادگی، یک خانواده ساده و معمولی را زمینگیر میکند. به همین راحتی این خانواده قربانی خشونت میشوند؛ از صفیه که داغ ستایش هنوز برایش تازه است تا پسر چهارساله خانه که قرص اعصاب مصرف میکند. صفیه میگوید: «هی سرش را میکوبد به دیوار...». آنها غمگین هستند... صفیه میگوید: «افغانستانیها به ما گفتند اگر ببخشیم ما را میکشند. ما تفاضل دیه نداشتیم که بدهیم. گفتند چون ستایش دختر بوده، باید صد میلیون بدهیم تا اعدامش کنند، ما هم که نداشتیم، سپردیم به خدا... الان هم ما پول ندادهایم که اعدام کنند، چون تجاوز کرده، دولت میخواهد اعدامش کند؛ اما من نمیگویم که صبر کنند، مگر برای قاتل آتنا صبر کردند؟ من جنازه بچهام را ندیدم، چیزی برای دیدن نمانده بود... و دوباره تکرار میکند: تمام این ١٨ ماه کجا بودید؟». تمام این چند ماه گذشته، صفیه و خانوادهاش خدمات ارائهشده به خانواده آتنا را دنبال کردهاند و با خودشان فکر میکنند بهخاطر افغانستانیبودنشان بود که کسی به فکرش نرسید برایشان مشاور بفرستد، برایشان کار پیدا کند و خانهشان را عوض کند. این داغ بر پیشانیشان است؛ چون افغانستانی بودند از اعدام باید تشکر کنند. چیزی بیشتر از این نصیبشان نمیشود... .
خانه امیرحسین
پدرش بازنشسته صنایع دفاع است؛ متولد سال ١٣٤٥... شقیقههایش سفید است... . مادر دولادولا راه میرود... . خانهشان آماده عزاست؛ مبلها را کنار هم چیدهاند... پسر دو روز دیگر اعدام میشود. دختر بزرگتر، مادر و مادرشوهر در آشپزخانه نشستهاند. وسایل بنایی هنوز دستنخورده است؛ پدر بعد از بازنشستگی، بعد از گرفتن پاداش بازنشستگی و به خانه بخت فرستادن سه دختر، تصمیم گرفت دستی به سر و روی طبقه بالا بکشد تا شش، هفت سال بعد که امیرحسین داماد شد، خانه تمیز باشد. دیوارهای طبقه بالا، همان قربانگاه ستایش، صورتی است. ساختمان نیمهکاره است، از پلهها که بالا میرویم پایمان به استانبولی و کیسه سیمان گیر میکند... همهچیز نیمهکاره میماند، خانهای که قرار بود خانه بخت امیرحسین باشد، حالا شده قربانگاه. در تمام این مدت، خانواده امیرحسین درِ خانه ستایش را نزدهاند و آنها دلگیرند. پدر امیرحسین میکوبد بر فرق سرش و اشکش سرازیر میشود: «به خدا روم نشد... میگفتم ببخش؟ مگه میتونستم تو روشون نگاه کنم؟ به خدا نمیشد... من همهجا گفتم هرچی حقشه به سرش بیارید... اما پسرمه... بچهست.. هنوز بچهست...». مادر مستأصل است، آرام و بیقرار توأمان؛ امروز امیرحسین را دیده. میپرسیم ملاقات حضوری بود یا کابینی؟ میگوید: «کابینی بود، شلاقش رو زده بودند، رفتیم ببینیمش، چشماش قرار نداشت... کاش بذارن دردش آروم بشه بعد بکشنش...». عکس امیرحسین بالای تلویزیون است؛ از همان عکسهای زیارتی که احتمالا سه، چهار سال قبل در مشهد گرفتهاند. امیرحسین غرق در نور، در صحن ایستاده و به آینده روشنی فکر میکند. در میان حرفهایش به تشنجهای امیرحسین اشاره میکند؛ او در کودکی تشنج میکرده؛ اما در تمام این سالها، هیچوقت هیچ کاری نکرده که آنها به او شک کنند.
امیرحسین و اختلال سلوک
مجتبی فرحبخش، وکیل امیرحسین، در گفتوگو با «شرق»، با ارائه توضیحاتی درباره این پرونده و تلاشها برای عقبانداختن اجرای حکم و صحبت با خانواده ستایش قریشی، گفت: «ما همه تلاشمان را برای دلجویی از خانواده داغدار ستایش به کار خواهیم بست». از فرحبخش درباره احتمال بیماری روانی امیرحسین سؤال میکنیم و او میگوید: «ما در علم حقوق دو نوع بیماری روانی داریم؛ یک اختلال روانی که در عرف بهعنوان جنون از آن یاد میشود و بیماریهای سایکولوژیکی که ساختار روانی یک فرد را به هم میریزد و در حقوق عامل رافع مسئولیت کیفری است».منتها یکسری اختلالات خفیف روانی وجود دارد، مثل همین اختلالی که کارشناس کانون اصلاح و تربیت برای امیرحسین تشخیص داده که اختلال سلوک نام دارد. اختلال سلوک تقریبا کودکان زیر سن بلوغ را در بر میگیرد و اگر این بیماری در طول زمان درمان نشود، اختلال شخصیت ضداجتماعی پیدا میکنند. سابقه امیرحسین و روانشناس کانون شهادت میدهد که مشکوک به بیماری اختلال سلوک است، نشانههای اختلال سلوک نداشتن حس همدلی با دیگران است. یعنی وقتی یک انسان معمولی از زجرکشیدن یک فرد ناراحت میشود، کسی که اختلال سلوک دارد، این اتفاق دگرگونش نمیکند. از حرکات و سکنات امیرحسین، این بیثباتی شخصیتی برداشت میشود. همانطور هم که مستحضر هستید، این فرد دومرتبه در زندان اقدام به خودزنی کرد و مدتی را هم در بیمارستان اعصاب و روان بستری شد. الان هم حدود ١٧ عدد قرص میخورد». فرحبخش در پاسخ به این سؤال که آیا امیرحسین پشیمان است میگوید: «امیرحسین هنوز بچه است، حرفهای عجیبوغریب زیاد میزند. الان که به رجاییشهر منتقل شده، هیجانزده است، فکر میکند مرد شده، با هیجان به من زنگ میزند و میگوید آقای فرحبخش من را به رجاییشهر بردند. اما گاهی هم زنگ میزند و میگوید ستایش را پشت سرش دیده؛ این توهمات را هنوز هم دارد. محیطی که امیرحسین در آن رشد کرده مشکلات فراوانی داشته؛ شما نمیدانید در این اتفاق مستبودن امیرحسین چقدر مؤثر بوده است. البته خبر احتمال تعویق حکم اعدام به من هم رسیده و امیدواریم چنین اتفاقی بیفتد و اگر فردا حکم اعدام انجام نشود، اقداماتی را در دستور کار داریم که بتوانیم از خانواده ستایش رضایت بگیریم که انجام قصاص منتفی شود و درعینحال، برای حکم اعدام هم تصمیماتی داریم که اگر ممکن باشد، از روشهای قانونی درباره آن اقداماتی را انجام بدهیم».
ما را اعدام کردند نه اسماعیل را...
وقتی خشونتی در این سطح اتفاق میافتد، توانایی تقسیمبندی افراد را از دست میدهیم... این اتفاق در جریان ماجرای حمله به خانه اسماعیل، قاتل آتنا دختر پارسآبادی هم افتاد. کریم جعفرزاده برادر اسماعیل است، آرام حرف میزند و هنوز غمگین است... مدام میگوید: خانم همه یادشون رفته؛ الان میترسم باز حرف بزنیم و یادشون بندازید و دوباره ولمون نکنند... بعد انگار توی رودربایستی میگوید: «اسماعیل سه تا بچه داشت. یک دختر ١٣ساله، یک پسر ١٨ساله و یک پسر ٩ساله... شهرشان را عوض کردم که کسی آنها را نشناسد. اما بچهها دیگر نمیخواهند مدرسه بروند... با وجود اینکه یک ماه از بازگشایی مدرسهها گذشته، تازه ثبتنامشان کردیم، آنها هم یک روز میروند و یک روز نمیروند، پسر بزرگش هم که کلا درس را رها کرد... . میدانید شرایط در جامعه به سمتی پیش رفت که همه ما را با یک چوب زدند. گفته بودند اسماعیل در حسابش ٨٠٠ میلیون پول دارد اما کاش میآمدند و میدیدند که در حسابش حتی ٨٠ هزار تومان هم نبود...». از او درباره شرایط روحی خانواده میپرسم... دوباره حرفش را عوض میکند و میگوید: «من کارمندم، حالا حقوقم را با هم تقسیم میکنیم...». بعد از کمی سکوت ادامه میدهد: «مادر من سید است، خالهها و پدربزرگم هم حافظ قرآن هستند، خالههایم استاد قرآن بودند و هستند... ما در چینن خانوادهای رشد کردیم...». از او سؤال میکنیم که شب اعدام چه کردند: «میگوید فامیل را جمع کردیم و تا بعد از اعدام در شهری دیگر قرآن خواندیم تا روحش آرام شود. برایش مراسم نگرفتیم که کسی ناراحت نشود... اما یک روز قبل از اعدام آمبولانس گرفتم که جنازه را جای دیگری ببریم و خاک کنیم...». او در پاسخ به این سؤال که آیا خانواده اعدام را دیدهاند یا نه میگوید: «ما تلاش کردیم که نبینند اما بالاخره دیدند. میدانید خانواده ما مقید هستند... وقتی برای تسلیت آمدند کسی خانه ما غذا نمیخورد؛ چون میگفتند مال بچه یتیم را نمیخوریم، من قسم دادم که پول خودم بوده تا حاضر میشدند یک لیوان آب بخورند... این بچهها در سنی که روحشان در حال شکلگیری است، این همه متلک را بر نمیتابند... میدانید مادرم، این زن سید را خیلی اذیت کردند... میگفت حالا که اعدامش میکنند، کاش در ملأ عام نبود تا آبروی ما نرود؛ اسماعیل را اعدام نکردند ما را اعدام کردند...».
این تمام ماجرا نیست
حالا اعدام عقب افتاده، دادگستری استان تهران به این نتیجه رسید که این اقدام به بعد از ماه صفر موکول شود. حالا خانواده امیرحسین وقت دارند که عذرخواهی کنند و آنهایی که ستایش و خانوادهاش را فراموش کرده بودند، فرصت دلجویی دارند اما حق و حقوق متهم را نیز نباید فراموش کرد. عبدالصمد خرمشاهی، وکیل دادگستری در گفتوگو با «شرق» دراینباره میگوید: در سالهای اخیر شاهد بودهایم برخی پروندهها از روال عادی خارج میشوند. این خارجشدن به چند دلیل اتفاق میافتد: یکی اینکه در رسانهها بازتاب فراوانی دارند، از طرف دیگر افکار عمومی و خشم جامعه علیه متهم شکل میگیرد. این درحالی است که ما دنبال مجازاتنکردن متهم نیستیم اما میگوییم از افراط و تفریط جلوگیری کنید. او افزود: «از زمانی که قاتل مرحوم روحالله داداشی دستگیر شد و بدون ایجاد روند تشریفات دادرسی سریع محاکمه و قصاص شد، این نوع رسیدگی تسری پیدا کرد. از طرفی ترازوی عدالت نباید به طرف هیچکدام از طرفین دعوا سنگینی کند. ماجرا این است که از همان شروع ماجرا اسم قاتل روی فرد میگذاریم که هنوز متهم است. ما در پروندههای اخیر افکار عمومی را تهییج کردیم و خشمی بزرگ را نسبت به متهم ایجاد کردیم. در پرونده ستایش نفرتي از امیرحسین ایجاد شد که کسی با خودش نگفت این هم کودک است و قربانی اجتماع، درست است که در قوانین ما کودک ١٥ ساله دارای مسئولیت است، اما ماده ٩١ قانون مجازات اسلامی صریحا میگوید: در جرائم موجب حد یا قصاص هرگاه افراد بالغ کمتر از ١٨ سال، ماهیت جرم انجامشده و یا حرمت آن را درک نکنند و یا در رشد و کمال عقل آنان شبهه وجود داشته باشد، حسب مورد با توجه به سن آنها به مجازاتهای پیشبینیشده در این فصل محکوم میشوند. این وکیل دادگستری در ادامه افزود: «در مورد امیرحسین هرجایی که مسئولان قضائی صحبت کردند، صحبتها علیه امیرحسین بود. کاش کمی به مواد قانونی دقت کنیم. ماده ٤ قانون آیین دادرسی کیفری بر اصل برائت متهم تأکید میکند؛ مجموعه مطالبی که در قانون آیین دادرسی کیفری میبایستی برای همه متهمان اجرا شود. این در حالی است که در پرونده ستایش این اتفاق نمیافتد. در این پروندهها میبینیم که افکار عمومی علیه متهم تهییج شد که همه گفتند با چه چهره خلافکار حرفهایاي طرف هستیم. این در حالی است که امیرحسین مطابق قوانین بینالمللی هنوز کودک محسوب میشود. با تحریک احساسات جمعی بود که اشد مجازات برای این فرد در نظر گرفته شد و حالا هم دوستان به دنبال گرفتن رضایت هستند. سؤال اینجاست که چرا باید روند به شکلی تعریف شود که شما برای یک بچه اشد مجازات را بگیرید؟» میگویند امیرحسین بعد از صفر اعدام میشود، اما جدا از همه این مسائل باید فکری به حال دلهای شکسته کرد. بعد از آنهمه خشونت و اعدام در ملأ عام در پارسآباد، آیا روانکاوی را به شهر برای سنجش وضعیت روحی مردم فرستادیم؟ آیا فکری به حال فرزندان طردشده اسماعیل کردیم؟ آیا به دنبال دلجویی از خانواده ستایش که ميهمان هستند کردیم؟ اصلا میدانید حال پدر امیرحسین چطور است؟ حاضرید با او همکلام شوید یا فقط به اعدام در ملأعام امیرحسین فکر میکنیم؟ به این فهرست قاتل و خانواده پارسا، قاتل و خانواده بنیتا، قاتل و خانواده اهورا و همه آدمهایی را که در چرخه خشونت گرفتار میشوند اضافه کنید.
دوشنبه، ٣ روز مانده به واقعه
قرار است امیرحسین را پنجشنبه اعدام کنند، از دوشنبه همه در تبوتاباند. بخشی از آنها همان گروهی هستند که مراسمی را همان روزهای کشتهشدن ستایش نزدیکی سفارت افغانستان برگزار کردند و برایش شمع روشن کردند. یکی از آنها میگوید: «آنروزها همه مسخرهمان میکردند که افغانستانیها اینجا این رفتارها را میکنند و شما برای کسی شمع روشن نمیکنید. فردا هم که حکم اعدام آمد میروید دنبال رضایت، میگفتند کارهایمان متناقض است، اما هیچکدامشان به این فکر نکردند ما در کنار خانواده ستایش ایستادیم و برای این دختر معصوم شمع روشن کردیم تا فردا روی صحبتکردن با مادر داغدارش را برای اینکه از خون امیرحسین بگذرد، داشته باشیم».قرار با دکتر نور، سفیر افغانستان در ایران را فعالان مدنی هماهنگ کردهاند. در دفتر اصلی سفارت در شهرک غرب تهران با او گفتوگو میکنیم. آرام و منطقی به صحبتها گوش میدهد. زنان و مردان به ردیف در اتاقش نشستهاند و از دغدغههایشان میگویند. از اینکه امیرحسین با وجود تمام گرههای روانیاش هنوز کودک است، از اینکه خانواده ستایش را فراموش نکردهاند، از اینکه این بخشش میتواند اثر مهمی در روابط دو کشور داشته باشد... نور به حرفها گوش میدهد، صورتش را بالا میگيرد و شمرده از دغدغههای خودش و یک ملت میگوید که دخترشان مورد تجاوز قرار گرفته و سپس به قتل رسیده: «خوشبختانه ما سپاسگزاریم که در این مورد که کشور برادر چه در سطح دولتی، چه در سطح مردمی و چه در سطح فعالان حقوقبشری، پیشقدم بودند. حتی مقامات رسمی نیز به دلجویی برآمدند. حتی از طرف دادستان مربوطه و برخی مقامات رسمی و فرهنگی اجتماعی بانفوذ، از جمله سیدحسن خمینی، ما مورد دلجویی قرار گرفتیم. ما سپاسگزار هستیم که جلوی هرگونه ذهنیتسازی گرفته شد. درعینحال این سروصدای رسانهای پیامدهای منفی هم داشت. باز هم در افغانستان منتظر هستند که چه کاری بکنند، این خانواده مظلوم که اینهمه مصیبت دیده است، زیر فشار هموطنان خود نیز قرار گرفتهاند، نزدیکان آنها که در افغانستان هستند مصر به اعدام هستند. از طرفی وقوع یک حادثه مشابه در پارسآباد ایران و اجرای حکم اعدام مزید بر علت است و مردم افغانستان منتظر هستند ببینند حکم چگونه اجرا میشود و حتی عدم اجرای آن در داخل ایران نیز واکنش منفی خواهد داشت. اما در مجموع ما هم همعقیده هستیم که اعدام راهحل نیست، هرچند گاه کارساز است، اما در مجموع در ایران کسانی که در ترانزیت مواد مخدر هستند، اعدام میشوند اما این اعدام هیچ تأثیری در کاهش روند خریدوفروش مواد مخدر ندارد و غالبا کسانی در پنجه قانون میافتند که ابزاری کوچک در مجموعهای مافیایی هستند. گاهی ممکن است تأثیرات زندان بیشتر باشد اما در هر صورت باید این نکته را در نظر گرفت که آن خانواده نیز تحت فشار است، چند ساعت پیش با آنها تماس گرفتیم و این مسئله را طرح کردیم و دیدیم آنها آمادگی ندارند. شاید اگر مسئله تجاوز رسانهای نمیشد، غرور افغانستان تا این حد جریحهدار نمیشد». او در پایان میگوید: «در هر صورت من ترجیح میدهم خانواده داغدیده ستایش خودشان تصمیم بگیرند، این حق آنهاست و ما از آنها دفاع میکنیم».
سهشنبه، ٢ روز مانده به واقعه
خیرآباد شبیه یک محله است، یک محله که تا چشم کار میکند روبهرویش زمینهای خاکی بیمنظره است. احتمالا امیرحسین در همین زمینخاکیها میدویده و بازی میکرده، از جلوی اولین خواروبارفروشی که میگذریم همه میگویند شاید ستایش آخرین بستنی زندگیاش را از همین مغازه خریده بود... بچههای اینجا خیابانشان بیمنظره است، تا چشم کار میکند آدم است و بیابان. محلیها بیشتر افغانستانی هستند. زنها با چادرهای خاکی در صف نانوایی ایستادهاند، بچهها توی خاک بازی میکنند، بزرگ میشوند و تمام میشوند. خاک فصل مشترک همه آنهاست، این غبار انگار توی جانشان مینشیند، میماند و با آنها عجین میشود.بعد از آن اتفاق، آنها بودند که تصمیم گرفتند خانهشان را عوض کنند. صفیه، مادر ستایش، رنگپریده و لاغر است. توی اتاق نزدیک حیاط نشسته و زانوهایش را بغل کرده است. مدام میگوید: «آمدید؟ خوش آمدید... بعد از ١٨ ماه خوش آمدید... تمام این ١٨ ماه که من از درد میپیچیدم و یاد جنازه و تن تکهتکه بچهام بودم، کجا بودید؟ خوش آمدید؛ اما از من نخواهید که ببخشم. ١٨ ماه است ستایش در خانه را نمیزند... ١٨ ماه است خانهخرابیم... تا امروز کجا بودید؟».
توی خانه هیچ عکسی از ستایش نیست؛ عکسها را جمع کردهاند تا کمتر دلشان بسوزد. پدر نیست، پیش خودمان میگوییم شاید نخواسته اینجا توی رودربایستی بخشش قرار بگیرد. پدر ستایش مقنی بوده؛ همه روزهایی که تا انتهای زمین را میکنده تا به آب برسد، هیچوقت فکرش را نمیکرد همسایه دیوار به دیوارشان قاتل ستایش بشود. امروز اما دیگر بیکار است. دیسک کمر و افسردگی، توان از چاه پایینرفتن را از او گرفته. رفتن ستایش خانهنشینش میکند. قربانی بعدی، برادر بزرگتر است که بعد از مرگ ستایش ناچار درس را رها میکند و میشود مرد خانه و نانآور... بعد نوبت خواهر بزرگتر میشود که بهخاطر بالارفتن قند مادر، خانهدار میشود. فقط دختر کوچکتر خانواده به مدرسه میرود که انگار او هم دلش نمیخواهد که برود. خشونت به همین سادگی، یک خانواده ساده و معمولی را زمینگیر میکند. به همین راحتی این خانواده قربانی خشونت میشوند؛ از صفیه که داغ ستایش هنوز برایش تازه است تا پسر چهارساله خانه که قرص اعصاب مصرف میکند. صفیه میگوید: «هی سرش را میکوبد به دیوار...». آنها غمگین هستند... صفیه میگوید: «افغانستانیها به ما گفتند اگر ببخشیم ما را میکشند. ما تفاضل دیه نداشتیم که بدهیم. گفتند چون ستایش دختر بوده، باید صد میلیون بدهیم تا اعدامش کنند، ما هم که نداشتیم، سپردیم به خدا... الان هم ما پول ندادهایم که اعدام کنند، چون تجاوز کرده، دولت میخواهد اعدامش کند؛ اما من نمیگویم که صبر کنند، مگر برای قاتل آتنا صبر کردند؟ من جنازه بچهام را ندیدم، چیزی برای دیدن نمانده بود... و دوباره تکرار میکند: تمام این ١٨ ماه کجا بودید؟». تمام این چند ماه گذشته، صفیه و خانوادهاش خدمات ارائهشده به خانواده آتنا را دنبال کردهاند و با خودشان فکر میکنند بهخاطر افغانستانیبودنشان بود که کسی به فکرش نرسید برایشان مشاور بفرستد، برایشان کار پیدا کند و خانهشان را عوض کند. این داغ بر پیشانیشان است؛ چون افغانستانی بودند از اعدام باید تشکر کنند. چیزی بیشتر از این نصیبشان نمیشود... .
خانه امیرحسین
پدرش بازنشسته صنایع دفاع است؛ متولد سال ١٣٤٥... شقیقههایش سفید است... . مادر دولادولا راه میرود... . خانهشان آماده عزاست؛ مبلها را کنار هم چیدهاند... پسر دو روز دیگر اعدام میشود. دختر بزرگتر، مادر و مادرشوهر در آشپزخانه نشستهاند. وسایل بنایی هنوز دستنخورده است؛ پدر بعد از بازنشستگی، بعد از گرفتن پاداش بازنشستگی و به خانه بخت فرستادن سه دختر، تصمیم گرفت دستی به سر و روی طبقه بالا بکشد تا شش، هفت سال بعد که امیرحسین داماد شد، خانه تمیز باشد. دیوارهای طبقه بالا، همان قربانگاه ستایش، صورتی است. ساختمان نیمهکاره است، از پلهها که بالا میرویم پایمان به استانبولی و کیسه سیمان گیر میکند... همهچیز نیمهکاره میماند، خانهای که قرار بود خانه بخت امیرحسین باشد، حالا شده قربانگاه. در تمام این مدت، خانواده امیرحسین درِ خانه ستایش را نزدهاند و آنها دلگیرند. پدر امیرحسین میکوبد بر فرق سرش و اشکش سرازیر میشود: «به خدا روم نشد... میگفتم ببخش؟ مگه میتونستم تو روشون نگاه کنم؟ به خدا نمیشد... من همهجا گفتم هرچی حقشه به سرش بیارید... اما پسرمه... بچهست.. هنوز بچهست...». مادر مستأصل است، آرام و بیقرار توأمان؛ امروز امیرحسین را دیده. میپرسیم ملاقات حضوری بود یا کابینی؟ میگوید: «کابینی بود، شلاقش رو زده بودند، رفتیم ببینیمش، چشماش قرار نداشت... کاش بذارن دردش آروم بشه بعد بکشنش...». عکس امیرحسین بالای تلویزیون است؛ از همان عکسهای زیارتی که احتمالا سه، چهار سال قبل در مشهد گرفتهاند. امیرحسین غرق در نور، در صحن ایستاده و به آینده روشنی فکر میکند. در میان حرفهایش به تشنجهای امیرحسین اشاره میکند؛ او در کودکی تشنج میکرده؛ اما در تمام این سالها، هیچوقت هیچ کاری نکرده که آنها به او شک کنند.
امیرحسین و اختلال سلوک
مجتبی فرحبخش، وکیل امیرحسین، در گفتوگو با «شرق»، با ارائه توضیحاتی درباره این پرونده و تلاشها برای عقبانداختن اجرای حکم و صحبت با خانواده ستایش قریشی، گفت: «ما همه تلاشمان را برای دلجویی از خانواده داغدار ستایش به کار خواهیم بست». از فرحبخش درباره احتمال بیماری روانی امیرحسین سؤال میکنیم و او میگوید: «ما در علم حقوق دو نوع بیماری روانی داریم؛ یک اختلال روانی که در عرف بهعنوان جنون از آن یاد میشود و بیماریهای سایکولوژیکی که ساختار روانی یک فرد را به هم میریزد و در حقوق عامل رافع مسئولیت کیفری است».منتها یکسری اختلالات خفیف روانی وجود دارد، مثل همین اختلالی که کارشناس کانون اصلاح و تربیت برای امیرحسین تشخیص داده که اختلال سلوک نام دارد. اختلال سلوک تقریبا کودکان زیر سن بلوغ را در بر میگیرد و اگر این بیماری در طول زمان درمان نشود، اختلال شخصیت ضداجتماعی پیدا میکنند. سابقه امیرحسین و روانشناس کانون شهادت میدهد که مشکوک به بیماری اختلال سلوک است، نشانههای اختلال سلوک نداشتن حس همدلی با دیگران است. یعنی وقتی یک انسان معمولی از زجرکشیدن یک فرد ناراحت میشود، کسی که اختلال سلوک دارد، این اتفاق دگرگونش نمیکند. از حرکات و سکنات امیرحسین، این بیثباتی شخصیتی برداشت میشود. همانطور هم که مستحضر هستید، این فرد دومرتبه در زندان اقدام به خودزنی کرد و مدتی را هم در بیمارستان اعصاب و روان بستری شد. الان هم حدود ١٧ عدد قرص میخورد». فرحبخش در پاسخ به این سؤال که آیا امیرحسین پشیمان است میگوید: «امیرحسین هنوز بچه است، حرفهای عجیبوغریب زیاد میزند. الان که به رجاییشهر منتقل شده، هیجانزده است، فکر میکند مرد شده، با هیجان به من زنگ میزند و میگوید آقای فرحبخش من را به رجاییشهر بردند. اما گاهی هم زنگ میزند و میگوید ستایش را پشت سرش دیده؛ این توهمات را هنوز هم دارد. محیطی که امیرحسین در آن رشد کرده مشکلات فراوانی داشته؛ شما نمیدانید در این اتفاق مستبودن امیرحسین چقدر مؤثر بوده است. البته خبر احتمال تعویق حکم اعدام به من هم رسیده و امیدواریم چنین اتفاقی بیفتد و اگر فردا حکم اعدام انجام نشود، اقداماتی را در دستور کار داریم که بتوانیم از خانواده ستایش رضایت بگیریم که انجام قصاص منتفی شود و درعینحال، برای حکم اعدام هم تصمیماتی داریم که اگر ممکن باشد، از روشهای قانونی درباره آن اقداماتی را انجام بدهیم».
ما را اعدام کردند نه اسماعیل را...
وقتی خشونتی در این سطح اتفاق میافتد، توانایی تقسیمبندی افراد را از دست میدهیم... این اتفاق در جریان ماجرای حمله به خانه اسماعیل، قاتل آتنا دختر پارسآبادی هم افتاد. کریم جعفرزاده برادر اسماعیل است، آرام حرف میزند و هنوز غمگین است... مدام میگوید: خانم همه یادشون رفته؛ الان میترسم باز حرف بزنیم و یادشون بندازید و دوباره ولمون نکنند... بعد انگار توی رودربایستی میگوید: «اسماعیل سه تا بچه داشت. یک دختر ١٣ساله، یک پسر ١٨ساله و یک پسر ٩ساله... شهرشان را عوض کردم که کسی آنها را نشناسد. اما بچهها دیگر نمیخواهند مدرسه بروند... با وجود اینکه یک ماه از بازگشایی مدرسهها گذشته، تازه ثبتنامشان کردیم، آنها هم یک روز میروند و یک روز نمیروند، پسر بزرگش هم که کلا درس را رها کرد... . میدانید شرایط در جامعه به سمتی پیش رفت که همه ما را با یک چوب زدند. گفته بودند اسماعیل در حسابش ٨٠٠ میلیون پول دارد اما کاش میآمدند و میدیدند که در حسابش حتی ٨٠ هزار تومان هم نبود...». از او درباره شرایط روحی خانواده میپرسم... دوباره حرفش را عوض میکند و میگوید: «من کارمندم، حالا حقوقم را با هم تقسیم میکنیم...». بعد از کمی سکوت ادامه میدهد: «مادر من سید است، خالهها و پدربزرگم هم حافظ قرآن هستند، خالههایم استاد قرآن بودند و هستند... ما در چینن خانوادهای رشد کردیم...». از او سؤال میکنیم که شب اعدام چه کردند: «میگوید فامیل را جمع کردیم و تا بعد از اعدام در شهری دیگر قرآن خواندیم تا روحش آرام شود. برایش مراسم نگرفتیم که کسی ناراحت نشود... اما یک روز قبل از اعدام آمبولانس گرفتم که جنازه را جای دیگری ببریم و خاک کنیم...». او در پاسخ به این سؤال که آیا خانواده اعدام را دیدهاند یا نه میگوید: «ما تلاش کردیم که نبینند اما بالاخره دیدند. میدانید خانواده ما مقید هستند... وقتی برای تسلیت آمدند کسی خانه ما غذا نمیخورد؛ چون میگفتند مال بچه یتیم را نمیخوریم، من قسم دادم که پول خودم بوده تا حاضر میشدند یک لیوان آب بخورند... این بچهها در سنی که روحشان در حال شکلگیری است، این همه متلک را بر نمیتابند... میدانید مادرم، این زن سید را خیلی اذیت کردند... میگفت حالا که اعدامش میکنند، کاش در ملأ عام نبود تا آبروی ما نرود؛ اسماعیل را اعدام نکردند ما را اعدام کردند...».
این تمام ماجرا نیست
حالا اعدام عقب افتاده، دادگستری استان تهران به این نتیجه رسید که این اقدام به بعد از ماه صفر موکول شود. حالا خانواده امیرحسین وقت دارند که عذرخواهی کنند و آنهایی که ستایش و خانوادهاش را فراموش کرده بودند، فرصت دلجویی دارند اما حق و حقوق متهم را نیز نباید فراموش کرد. عبدالصمد خرمشاهی، وکیل دادگستری در گفتوگو با «شرق» دراینباره میگوید: در سالهای اخیر شاهد بودهایم برخی پروندهها از روال عادی خارج میشوند. این خارجشدن به چند دلیل اتفاق میافتد: یکی اینکه در رسانهها بازتاب فراوانی دارند، از طرف دیگر افکار عمومی و خشم جامعه علیه متهم شکل میگیرد. این درحالی است که ما دنبال مجازاتنکردن متهم نیستیم اما میگوییم از افراط و تفریط جلوگیری کنید. او افزود: «از زمانی که قاتل مرحوم روحالله داداشی دستگیر شد و بدون ایجاد روند تشریفات دادرسی سریع محاکمه و قصاص شد، این نوع رسیدگی تسری پیدا کرد. از طرفی ترازوی عدالت نباید به طرف هیچکدام از طرفین دعوا سنگینی کند. ماجرا این است که از همان شروع ماجرا اسم قاتل روی فرد میگذاریم که هنوز متهم است. ما در پروندههای اخیر افکار عمومی را تهییج کردیم و خشمی بزرگ را نسبت به متهم ایجاد کردیم. در پرونده ستایش نفرتي از امیرحسین ایجاد شد که کسی با خودش نگفت این هم کودک است و قربانی اجتماع، درست است که در قوانین ما کودک ١٥ ساله دارای مسئولیت است، اما ماده ٩١ قانون مجازات اسلامی صریحا میگوید: در جرائم موجب حد یا قصاص هرگاه افراد بالغ کمتر از ١٨ سال، ماهیت جرم انجامشده و یا حرمت آن را درک نکنند و یا در رشد و کمال عقل آنان شبهه وجود داشته باشد، حسب مورد با توجه به سن آنها به مجازاتهای پیشبینیشده در این فصل محکوم میشوند. این وکیل دادگستری در ادامه افزود: «در مورد امیرحسین هرجایی که مسئولان قضائی صحبت کردند، صحبتها علیه امیرحسین بود. کاش کمی به مواد قانونی دقت کنیم. ماده ٤ قانون آیین دادرسی کیفری بر اصل برائت متهم تأکید میکند؛ مجموعه مطالبی که در قانون آیین دادرسی کیفری میبایستی برای همه متهمان اجرا شود. این در حالی است که در پرونده ستایش این اتفاق نمیافتد. در این پروندهها میبینیم که افکار عمومی علیه متهم تهییج شد که همه گفتند با چه چهره خلافکار حرفهایاي طرف هستیم. این در حالی است که امیرحسین مطابق قوانین بینالمللی هنوز کودک محسوب میشود. با تحریک احساسات جمعی بود که اشد مجازات برای این فرد در نظر گرفته شد و حالا هم دوستان به دنبال گرفتن رضایت هستند. سؤال اینجاست که چرا باید روند به شکلی تعریف شود که شما برای یک بچه اشد مجازات را بگیرید؟» میگویند امیرحسین بعد از صفر اعدام میشود، اما جدا از همه این مسائل باید فکری به حال دلهای شکسته کرد. بعد از آنهمه خشونت و اعدام در ملأ عام در پارسآباد، آیا روانکاوی را به شهر برای سنجش وضعیت روحی مردم فرستادیم؟ آیا فکری به حال فرزندان طردشده اسماعیل کردیم؟ آیا به دنبال دلجویی از خانواده ستایش که ميهمان هستند کردیم؟ اصلا میدانید حال پدر امیرحسین چطور است؟ حاضرید با او همکلام شوید یا فقط به اعدام در ملأعام امیرحسین فکر میکنیم؟ به این فهرست قاتل و خانواده پارسا، قاتل و خانواده بنیتا، قاتل و خانواده اهورا و همه آدمهایی را که در چرخه خشونت گرفتار میشوند اضافه کنید.
حکم اعدام امیرحسین پورجعفر به تعویق افتاد
سازمان حقوق بشر ایران، ۲۷ مهر ماه ۱۳۹۶: دادستان عمومی و انقلاب شهرستان ورامین خبر از به تعویق افتادن حکم اعدام "امیرحسین پورجعفر" کودک-مجرم زندانی داد.
بنا به گزارش مهر، غلامحسین اسماعیلی رئیس کل دادگستری استان تهران اعلام کرد که حکم قصاص امیرحسین پورجعفر قاتل ستایش قریشی کودک هفت ساله افغانستانی روز پنجشنبه اجرا نمیشود و این حکم فعلاً به تعویق افتاده است.
عسگر قاسمی آقباش وکیل مدافع خانواده ستایش قریشی با تأیید این خبر به ایسنا گفته است: «از طریق کانون اصلاح و تربیت مطلع شدیم، حکم اعدام “امیرحسین” که قرار بود پنجشنبه -۲۷ مهر – اجراء شود، به تعویق افتاده است. این موضوع را به خانواده ستایش اطلاع دادهام. تاریخ بعدی اجرای حکم هنوز مشخص نیست.»
به گزارش خبرآنلاین مجتبی فرح بخش وکیل امیرحسین نیز روز گذشته اظهار امیدواری کرده بود که اجرای حکم اعدام به تعویق بیافتند و افزوده بود: «در صورتی که فردا حکم اعدام انجام نشود، اقداماتی را در دستور کار داریم که بتوانیم از خانواده ستایش رضایت بگیریم که انجام قصاص منتفی شود و در عین حال، برای حکم اعدام هم تصمیماتی داریم که اگر ممکن باشد، از روشهای قانونی درباره آن اقداماتی را انجام بدهیم.»
وی افزوده است: «ما شرایط روحی سخت خانواده ستایش را درک میکنیم اما امیرحسین هم نوجوانی بوده که در سن زیر ۱۸ سال مرتکب این قتل شده و خوب است شرایط او هم در نظر گرفته شود.»
طی روزهای گذشته سازمان حقوق بشر ایران از مقامات ایران خواسته بود، بدون درنگ اعدام این زندانی و تمام کسانی که در کودکی مرتکب جرم شدهاند را متوقف کنند. اعدام "امیرحسین پورجعفر" بدون شک نقض کنوانسیون حقوق کودک است که ایران نیز آن را امضا کرده و باید به آن پایبند باشد.
عفو بینالملل خواستار توقف حکم اعدام امیرحسین پورجعفر شد
۲۲/مهر/۱۳۹۶
فردا ۲۷ مهرماه یک کودک و یک انسان اعدام میشود
اعدام راه حل نیست
اعدام یعنی وحشیگری
#نه_به_اعدام
#No2ChildExecutions
عفو بینالملل، روز جمعه با انتشار بیانیهای خواستار توقف حکم اعدام امیرحسین پورجعفر متهم به تجاوز و قتل ستایش قریشی شد.
در بیانیه عفو بینالملل آمده که امیرحسین پورجعفر قرار است ۲۷ مهرماه اعدام شود در حالی که او در زمان ارتکاب قتل ۱۷ ساله بوده است.
قتل ستایش قریشی کودک هفت ساله افغان که فروردین ماه ۹۵ در ورامین رخ داد، واکنشهایی گسترده به دنبال داشت.
عفو بینالملل جرم متهم به قتل را «وحشتناک» دانسته اما همزمان تاکید کرده است که اعدام مجرمان نوجوان نقض قوانین بینالمللی است.
زید رعدالحسین، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل نیز حدود یک ماه پیش در گزارش خود به شورای حقوق بشر اعلام کرد که ایران از معدود کشورهایی است که به اعدام کسانی که زیر سن قانونی مرتکب جرم شدهاند، ادامه میدهد.
اشتراک در:
پستها (Atom)