این ویوی خانه ی من است . به مناسبتِ پايدارى آلوده ترين شرايطِ غير قابل تحمل هوا و آب گذاشته مى شود . هر روز با ترس از خواب بيدار مى شوم و اخبار و صفحه هاى دانشمندانِ هم پيشه ى خودم را مى بينم . تناقض هاى با شكوهى در همه شان به آشكار ترين شكل ممكن ديده مى شود و حالم را بد مى كند . از زندگى مى ترسم نه فقط از تهران . از كسانى كه بزرگ ترين دم و باز دمشان به سم آغشته است اما يك جو غيرت ندارند تا كمك كنند اطلاع رسانى شود و از خير منافع شخصى شان بگذرند . اخلاق پراگماتيسم و مصلحت عمومى به از سود و نفع شخصى تمامش در كتاب هاست . كتاب هم كه نميخوانيم . كتابخوانى مان افتاده دست مشتى بيسواد از خودشيفته كه در باند فساد ادبيات فقط به هم نان قرض مى دهند . من به عنوان يك هنرمند سالهاست پله به پله از منابع درآمدى خودم نزول كرده ام ، توى راديو كسرى بودجه ميايد و همكاران عزيزم به شديد ترين حالت ممكن به كمترين ميزان درآمد راضى هستند به رضاى خدا چه كنند ؟ روزنامه ى شرق پول دو گفتگوى آخر را نميدهد چون بي پول شده اما گفتگو را چاپ مى كند ! من در اين جا چه سودى مى برم؟ به كانون اهلِ قلم زنگ مى زنى مى گويند دو سال است بودجه به ما نداده اند كه به شما وام بدهيم . اينترنت قطع مى شود و به محض وصل شدن
يادمان مى رود در حاشيه ى اصالت ها روى سر تا پاى احساسات ، شعور و سهم مان از هستى تف كرده اند . مدام پست مى گذاريم و شاديم ، بزرگمهرحسين پور در موردِ آلودگى هوا كار مى گذارد اما در استورى اش تبليغ تياتر ! اين همه تناقض !؟ دكترهاى ما هيچ نقشي ندارند ؟
يادمان مى رود در حاشيه ى اصالت ها روى سر تا پاى احساسات ، شعور و سهم مان از هستى تف كرده اند . مدام پست مى گذاريم و شاديم ، بزرگمهرحسين پور در موردِ آلودگى هوا كار مى گذارد اما در استورى اش تبليغ تياتر ! اين همه تناقض !؟ دكترهاى ما هيچ نقشي ندارند ؟
چرا يك بار اعتراض نميكنند به هوا ، به نبود دارو ، به نبود امكانات. توليدات بى كيفيت داروى داخلى ، گرانى مدام و مادام همه چيز از خوراك تا پوشاك . سر خم كردن به داستان بنزين . در جستجوى شادى براى شب يلدا. افتخار به تياتر هاى سخيف مرى پاپينز كه اوج غربزدگى و سمبلاسيون و ضربه به فرهنگى ست كه سهم طوطى نامه و كليله دمنه و موسيقى باغچه بانش در صحنه ها صفر است . به چه اميدى بايد بيدار شد ؟ هنرمندان ما كدام ايديولوژى را مد نظر دارند ؟ چه تاثيرى گذاشته اند ؟ در وابستگى شديد به دلخوش كنك هاى بادكنكى مى خواهند بميرند . كدام هنر و هنرمند و فرهيخته ؟ اين آلودگى هوا همه را از پا در آورد و نشانه ى روح آلوده مردم بى خيال و خوشحال قليون كش ماست . براى تمامِ كسانى كه در مسند هنر سمتى دارند و به فكر سرمايه گذارهاى آثارشان هستند متاسفم . چرا تياترها و سينماها و كافى شاپ ها و موزه ها و گالرى ها وضعيت اضطرارى را درك نميكنند ؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر