۱۳۹۶ اسفند ۵, شنبه

آزادی زن از نگاه سیمین بهبهانی



درک آثار سیمین بهبهانی ، شاعر توانا و ستارهُ درخشان ادبیات معاصر فارسی، درک هرچه بهتر و دقیق تر ایران امروز است. او نمایی همه جانبه و مینیاتوری از کشورش ارائه می دهد و با آمیزه ای از مهر و درد آلام و آرزوها، امیدهای بر باد رفته و مقاومت های خلاقانۀ مردم را بن مایه اشعارش می کند. هنر او که هم والاست وهم مردمی هم محلی است و هم جهانی، تجدد را خانگی می کند و مفاهیم به ظاهر ناهمگون شرق و غرب را با هم آشتی می دهد.در ورای تلاطمات جنگ و استبداد و به خاطر عشق عمیقش به آزادی و عدالت و احترامش به شاُن انسانی هموراه حق می طلبد و حق می گوید. از زورگویی و ستمگری شکوه می کند و از مرگ آزادی سخن می گوید. از فساد و ریا شکوه می کند و درعین حال به زبانی زیبا و بی پروا از عشق می نویسد.








اشعار بهبهانی روایتی است منظوم و دقیق از یکی از چالش برانگیزترین ادوار تاریخ ایران. زندگی ادبی این بزرگ بانوی شعر فارسی شاهد تلاطمات متعدد فرهنگی و سیاسی بوده است. ولی در جهان رنگین کمانی بهبهانی هیچ چیز سیاه وسفید مطلق نیست، مگر سیاهی رنگ جوهرش بر سپیدای کاغذش همچنانکه قطره ای خون بر روی برف سپید.
بهبهانی هرگز مسحور گرایش و اندیشه ای خاص و پایبند این گروه یا آن فرقه نبوده است. زیر علم و کتل هیچ حزبی نرفته است و نیتش تنها گفتن حقیقت و ترسیم واقعیات بوده است. از همین رو حتی آن اشعاری که معلول و متاثر از وقایع زمان و دوره ای خاص است از زمان ومکان فراتر می رود و مفهومی عمومی و انسانی پیدا می کند. بیداد و ارعاب و تبعیض و تعصب را بر نمی تابد و به کرامت انسانی حرمت و احترام می گذارد.
 بهبهانی بانویی متاهل وهمسری همگام و همراه، مادری وفادار و دبیری با کوله بار بیست ونه سال کار است.
بی سبب نیست که دو بار نامزد دریافت جایزه نوبل بوده است و جوایز زیر را نیز از آن خود کرده است
۲۰۱۱ – جایزه میراث بنیاد فرهنگ
۲۰۰۹ – ملک الشعرا (mtvU)
۲۰۰۸ – جایزه بیتا – ادبیات و آزادی – دانشگاه استنفورد
۲۰۰۸ – جایزه پژوهشگر برجسته -انجمن استادان و پژوهشگران ایرانی
۲۰۰۷ – برندهٔ  جایزهٔ  آزادی  بیان از اتحادیه نویسندگان نروژ
۲۰۰۶ – نامزد جایزهٔ  نوبل در فرهنگ ادبیات
۲۰۰۴ –  جایزه کتاب لطیفه یارشاطر
۱۹۹۹ – برندهٔ  مدال کارل عون اسیتزکی (Carl von Ossietzky)
۱۹۹۸ – دریافت کننده جایزه Human Rights Watch/Hellman-Hammet
۱۹۹۷ – نامزد  جایزهٔ  نوبل  در فرهنگ ادبیات
هر چند بهبهانی نسبت به گروه بندیهایی که او را «شاعر زن» یا «فمینیست» می نامند اعتراض داشته است ولی برخی از نهان ترین و لاجرم نادیدنی ترین زوایای نابرابری جنسی دراشعارش به چالش گرفته شده است. اوازآغاز کار هنری خود تا به امروز با زن ستیزی عمدی و ناخودآگاه به مخالفت پرداخته است و تبیعض جنسی را که عواقبش گریبانگیر مرد و زن است به پرسش کشیده است. یکی از اساسی ترین نبردهای او مقاومت در برابر جداسازی دنیای زن ومرد بوده است.
برای قرن ها، دیواری نمادین فضا را درایران به دو بخش اندرونی/بیرونی تقسیم کرده بود وعرصه های عمومی را مختص مردان دانسته بود. تمایزی اساسی و شناخت شناسی میان دنیای زن ومرد وجود داشت. زن خوب، فرمانبر، پارسا، آفتاب مهتاب ندیده و زن ناشزه، یعنی زن نافرمان و خاطی پا از گلیم خود فراتر می گذاشت. بهبهانی چنین جدایی میان دنیای زن و مرد را چه در زندگی روزمره و چه در صحنهٌ ادبیات نپذیرفته و آزادی رفت و آمد را حق مسلم زن و مرد دانسته. برای بهبهانی نتیجهٌ تحرک زنان و دستیابی آنها به عرصه های عمومی هرج و مرج و بی بند و باری نبوده. مفاهیم اخلاقی ودیر پا همچون نجابت، حجب و حیا، شرم و ناموس ملازم با غیبت زنان از عرصه های عمومی شمرده نشده است. بر عکس، او هرگز حاشیه نشینی نیمی از جامعه را نپذیرفته و اندیشه خلاق را در خدمت یک خانه تکانی فرهنگی و ادبی نهاده است.
پرواز و بیمرزی جان و لب کلام آثار بهبهانی است. یعنی او با جیره بندی فضا و تسلط انحصاری مردان بر عرصه های عمومی به ستیز برخاسته است. اگر پرنده و پرواز در اشعار اکثر زنان شاعر ایرانی در صد سال گذشته نقشی محورین ایفا کرده، در اشعار بهبهانی کولی رخ می نماید و در هیچ مدار بسته ای محبوس نمی ماند. کولی بهبهانی پیوسته در حرکت و خانه به دوش است. از دهی به دهی، از شهری به شهری و از دیاری به دیار دیگر سفر می کند. در پرده نمی نشیند و در پرده سخن نمی گوید. صدایی رسا، زبانی دراز و پایی تیز دارد.
اگر واژهٌ کولیگری نزد ما ایرانیان به معنی غرشمالی و ارقگی و به قول دهخدا مترادف با “زن بی شرم، بسیار سخن و دشنام، پر داد و فریاد، سلیطه، آپاردی و فاحشه” است، کولی بهبهانی مهاجری ازلی و نماد تجدد و تحرک است. سیمایی توانمند و مبارز دارد. بر سرنوشتش حاکم است. تخته بند خانه نیست. استقلالی محصور ناشدنی دارد. در پستو نمی ماند. زندانی معانی و ارزش های آرمانی نیست. می خواند. می رقصد. بر یال اسبش به فضاهای ممنوع راه پیدا می کند.
کولی بهبهانی، همچون خود او، مرز شکن است و مرز پیما. راکد نمی ماند. تنفس هوای مانده ملولش می کند. الفتی با حصار و رکود ندارد. در جریان است و همچون باد صید نا شدنی.
ولی اشتیاق بهبهانی به زندگی در جامعه ای آزاد که به کرامت انسانی ارج می نهد زن و مرد نمی شناسد. از همین رو مجموعهٌ آثار او را می توان حماسهُ ملتی دانست که در جستجوی آزادی و آزادگی است. ملتی که از جنگ و ارعاب و ستمگری به ستوه آمده است. ملتی که در جستجوی صلح و صفا و زیبایی است. ملتی که همواره ایمان داشته قلم توانمند تر از شمشیر است و بانک عدالت خواهی و حق طلبی خود را لاجرم در اشعار شاعر محبوبش به گوش جهان رسانده است.

افزایش کلیساهای خانگی در ایران

افزایش کلیساهای خانگی در ایران همچنان از اصلی‌ترین دغدغه‌های نهادهای امنیتی و دینی به شمار می‌رود.
به گزارش «محبت‌نیوز» با وجود تمام محدودیت‌های امنیتی برای نوکیشان مسیحی در ایران شمار کلیساهای خانگی در تهران به حدی افزایش داشته که دیگر نه تنها مراجع تقلید و نهادهای امنیتی بلکه امامان جماعت در محله‌های مختلف پایتخت هم از آن نگران شده‌اند.

شیخ «نصرت الله هاتفی» امام جماعت مسجد «سید سجاد» تهران با اشاره به ترویج مسیحیت در بین اقشار جامعه، گفته: ” امروز مسیحیان، انجیل را با زیباترین نوع تبلیغ، به جوانان ما ارائه کرده و در محله های مختلف به ویژه در محله بنی‌هاشم تهران، ده‌ها منزل به عنوان کلیسا تشکیل شده و ترویج مسیحیت می‌کنند.”

این استاد حوزه علمیه با اشاره به تشکیل کلیساهای خانگی برای ترویج مسیحیت، مدعی شده آنها به قصد مقابله با نظام، تز بی حرمتی به زنان و مقابله با عفاف و حجاب را دنبال می‌کنند تا به نظام ضربه بزنند.

او هشدار داده زنان ما در جامعه با خطرات عظیمی مواجهه هستند و باید در مساجد طرح‌ها و برنامه‌هایی را انجام دهیم تا جلوی انحرافات را تا حد امکان بگیریم.

وی در بخشی از سخنان خود گفته دشمن تمام توان خود را برای ایجاد شبهه و انحراف بین جوانان صرف نموده و خطرات زیادی نسل جوان ما، به خصوص زنان و دختران را تهدید می کند؛ به همین دلیل باید نسبت به رفع این خطرات برنامه های مدون و منسجم طراحی گردد.

پیش از او نیز ناصرمکارم شیرازی از افزایش گرایش جوانان در شهر مشهد به مسیحیت ابراز نگرانی کرده بود. وی خواستار چاره اندیشی مسؤولان مربوط در این خصوص شده و تصریح کرده بود که بساط «تبلیغ مسیحیت» باید از این مملکت برچیده شود.

حقیقت کلیسای خانگی
“در حالی که در ایران مسیحیت پدیده ای در حال گسترش و طی سالهای اخیر نیز به اوج خود رسیده است ، موضوع افزایش و گسترش روز افزون کلیساهای خانگی در ایران و همینطور گرایش جوانان و خانواده ها به مسیحیت به یک نگرانی و کابوس جدی برای دستگاههای امنیتی و بویژه حاکمیت جمهوری اسلامی و دستگاه روحانیت شیعه مبدل شده است.

تعطیل کردن بسیاری از کلیساهای متعلق به مسیحیان پروتستان طی یک سال اخیر ازجمله کلیسای جماعت ربانی مرکز، کلیسای جماعت ربانی اهواز و کلیسای جنت‌آباد توسط اطلاعات سپاه، ممانعت از حضور و ورود نوکیشان مسیحی به کلیسا‌های ساختمانی، عدم اجازه انتشار انجیل به فارسی و عدم اجازه برگزاری مراسم مذهبی به زبان فارسی موجب رشد کلیساهای خانگی در ایران شده است که معمولن در صورت اطلاع ماموران وزارت اطلاعات از هم پاشیده می‌شود و برگزارکنندگان دستگیر می‌شوند.

سالهاست که دستگاه قضایی حکومت جمهوری اسلامی مسیحیان ایران بویژه مسیحیان فارسی زبان را بخاطر در میان گذاشتن اعتقادات خود با دیگران راجع به عیسی مسیح یا با برپایی و برگزاری جلسات کلیساهای خانگی در منازلشان اغلب این افراد را به اتهام تهدید علیه “امنیت ملی و یا جاسوسی برای اسرائیل” با احکام سنگین روانه زندانها می کند.

کلیسای خانگی در واقع همان خانه های پیروان مسیحیت است که به سبب ناامنی هایی که برای نوکیشان مسیحی در کلیساها پدید آمد، این افراد مراسم نیایش و عبادت خود را به خانه ها انتقال دادند. در واقع نوعی کلیسای زیرزمینی برای گردآمدن مسیحیان ایران برای عبادت و خواندن و آموزش انجیل است.

تعقیب، آزار، ارعاب، بازداشت، صدور احکام قضایی سنگین برای مسیحیان بویژه نوکیشان مسیحی فارسی زبان ایران در نظام جمهوری اسلامی سالیان است که توسط ماموران رسمی و غیر رسمی حاکمیت در حال انجام می باشد و بارها موجب اعتراض نهادهای دینی و حقوق بشری جهان قرار گرفته است

بازخوانی روابط ایران و واتیکان،چرا خامنه‌ای از پاپ و واتیکان گریزان است؟

برخورد واتیکان با احمدی‌نژاد از جمله‌ چالش هایی بود که رهبر جمهوری اسلامی را بیشتر در لاک دوری از کاتولیک‌ها فرو برد.
«محبت‌نیوز»- علی خامنه‌ای رهبر جمهور اسلامی از معدود رهبران سیاسی و مذهبی دنیاست که در تمام دوران حکومتش پای خود را از مرزهای جمهوری اسلامی بیرون نگذاشته است. گرچه او پیش از آنکه در سال ۱۳۶۸ خورشیدی زمام امور را در دست گیرد به عنوان رئیس‌جمهور ایران سفرهای زیادی را به خارج از کشور حتی آمریکا داشت و در مجمع عمومی سازمان ملل نیز سخنرانی کرد، اما پس از مرگ بنیانگذار انقلاب اسلامی هیچ‌گاه به هیچ منظوری از ایران خارج نشد !

علی‌خامنه‌ای که خود را در کسوت «ولی امر مسلمین دنیا» می‌داند و هوادارانش او را همچون روح‌الله خمینی «امام» می‌خوانند تلاش بسیاری کرد تا شخصیت کاریزمایی را که خمینی در انقلاب ۵۷ برای خود داشت، دست و پا کند و دامنه آن را نه تنها تا مرزهای شیعه بلکه سرتاسر جهان اسلام توسعه دهد.

اما نخستین مشکل او این بود که در داخل ایران با چند بحران عمیق روبه رو بود. نخست آنکه به لحاظ فقهی و علوم دینی هرگز نمی‌توانست حتی در بین مراجع تقلید داخلی و مجتهدین بزرگ وطنی حرفی برای گفتن داشته باشد و از طرفی دیگر بسیاری از مراجع تقلید و روحانیون ارشد و پرقدرت نظام که دستی در آتش انقلاب داشتند وزنه‌ای بودند و چندان او را در دستگاه خود بازی نمی‌دادند.

سید محمدکاظم شریعتمداری، حسینعلی منتظری، سید محمود طالقانی که هرکدام برای انقلاب اسلامی ایران آفتابی محسوب می‎شدند هرگر خامنه‌ای را در حد و اندازه‌ای ندانستند که حتی گوشه چشمی به او اندازند.

او که از ستون‌ها و پایگاه‌های اصلی روحانیون آن زمان خیری ندیده بود جایگاه مناسبی در بین روشنفکران دینی و سیاسی آن زمان هم نداشت. در روزگاری که کتاب‌های متعدد علی شریعتی و مرتضی مطهری و سیدمحمدبهشتی چراغ راه انقلابیون بود او جزوه و کتاب و مقاله‌ای هم برای گفتن نداشت!

از احوال روزگار، چنین فردی در بزنگاه تاریخ به پشتیبانی علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی رهبر ایران می‌شود. رهبری که پشت انتخاب او همیشه یک علامت سوال بزرگ بود و حالا جامه گشادی را پوشیده که شاید چندان برقامتش خوش ننشیند «ولی امر مسلمین جهان»، «نایب امام دوزادهم»، «ولی فقیه» و «امام و حضرت آیت‌الله» آنهم بیخ گوش «خادمین الحرمین الشریفین» پادشاه عربستان که خود را امیرالمونین می‌داند.

«دو پادشاه، در یک اقلیم» با این اوصاف که اگر خاندان سعودی پشتشان به بیت‌الله الحرام و جمعیت اعراب و اهل تسنن گرم شد، اما علی‌خامنه‌ای نه تنها در داخل قم و مشهد با ضعف روبه رو بود، بلکه در نجف و کربلا هم سایه‌های بزرگانی چون سیستانی مرجع تقلید قدرتمند عراق را بر سر خود می‌دید.

روابط مسلمانان و مسیحیان در طول تاریخ همیشه مهم و حساس بوده است. به ویژه در سال‌های اخیر که با گسترش افراط‌گرایی‌های اسلامی و حوادث تروریستی در اروپا علیه جوامع مسیحی واتیکان تلاش زیادی کرد تا حداقل روابط با مسلمانان را بهبود بخشد.

در بین رهبران مسلمان ملک‎عبدالله پادشاه عربستان در سال ۲۰۰۷ به واتیکان سفر کرد و با پاپ بندیکت شانزدهم دیدار کرد. دیدارهای شیخ‌الازهر با پاپ فرانسیس و گفتگوهای مداوم بین نمایندگان واتیکان و ولایات اسلامی نیز در همین مسیر همچنان ادامه دارد.

اما چرا علی خامنه‌ای تن به مراوده با واتیکان نمی‌دهد؟ سابقه روابط او با واتیکان چه بوده؟
با وجود اینکه رهبر جمهوری اسلامی در کلام خود میل زیادی به غرب ستیزی و دشمن‌تراشی دارد و سابقه حمله به رهبران کاتولیک را داشته، اما هیچ‎‌گاه واتیکان علیه او نبوده است.

فروردین سال ۸۶ پس از آنکه سپاه پاسداران ۱۵ ملوان نظامی بریتانیا را در آبهای خلیج فارس دستگیر کرد پاپ بندیکت شانزدهم در نامه‌ای به تاکید بر حل و فصل بشردوستانه ماجرا از خامنه‌ای درخواست کرده بود که ملوانانی را که در ایران بازداشت بودند آزاد کند.

آذر سال ۱۳۹۳ اسقف «سورندو» نماینده ویژه پاپ طی نامه‌ای از طریق شیخ محمدطاهر ربانی نماینده رهبر ایران در واتیکان استفتاء او را در مورد فقه اسلامی پیرامون مساله فحشا یا برده‌داری نوین و تجارت قاچاق انسان جویا شد.

دی ماه همین سال پاپ فرانسیس در جریان سفر به سریلانکا در هنگام عبور از آسمان ایران با ارسال تلگرامی برای خامنه‌ای ضمن ابراز درودهای صمیمانه از خدا خواست تا بر ملت و کشور ایران برکات صلح و رفاه نازل نماید. این خبر حتی در روزنامه «اُسرواتوره رومانو» (روزنامه رسمی واتیکان) هم انعکاس پیدا کرد.

چالش رسمی رهبر جمهوری اسلامی با واتیکان
با این وجود شهریور سال ۱۳۸۵ پاپ بندیکت شانزدهم در دانشگاه رگنسبورگ آلمان درباره اسلام و پیامبران مسلمان اظهاراتی کرد که به شدت با خشم مسلمانان روبه رو شد. به دنبال آن خامنه‌ای در نطقی تند و تیز با ابراز تاسف از اظهارات پاپ بندیکت شانزدهم، عکس‌العمل‌های جهان اسلام علیه این سخنان را به حق نامید و دست استکبار و آمریکا را پشت این اظهارات دانست که سبب کینه‌ورزی بین مسلمانان و مسیحیان می‌شود.»

او اشاره‌ای هم به ماجرای کاریکاتورهای پیامبر اسلام کرد و گفت وقتی یک مقام ارشد کاتولیک اینگونه اظهار نظر می‌کند نباید از دیگران توقع داشت. چند روز بعد پاپ اعلام کرد از سخنان او سوء برداشت شده و از اینکه مسلمانان از او ناراحت شدند ابراز تاسف کرد.

دوران هشت ساله ریاست جمهوری محموداحمدی‌نژاد و اصولگرایان که حمایت شدید علی ‌خامنه‌ای را پشت خود داشتند همواره تنش در روابط دیپلماتیک برای ایران دردسرساز بود. آزمایشات موشکی و تلاش ایران برای غنی‌سازی اورانیوم همراه بود با اظهارات تند و تیز علیه غرب و نظام‌های دیگر.

سال ۱۳۸۶ سیدمحمدخاتمی، رئیس جمهور سابق ایران و پدر معنوی اصلاح‎طلبان به عنوان رئیس مرکز گفت‌وگوى فرهنگ‌ها و تمدن ها به دعوت رئیس دانشگاه پاپى «گریگوریان» در راس یک هیات مذهبى و فرهنگى به منظور شرکت در همایش «صلح از نظر اسلام و مسیحیت» به ایتالیا رفت و در همین سفر با پاپ بندیکت شانزدهم کاردینال «تارچیزیو برتونه» نخست وزیر واتیکان دیدار و گفت‌وگو کرد. خاتمی طی هشت سال یک بار به واتیکان سفر کرده بود.

او در زمان ریاست جمهوری خود با پاپ ژان پل دوم هم دیدار خصوصی داشت.

یک سال بعد در خرداد سال ۸۷ محمود‌احمدی‌نژاد در سفر به ایتالیا درخواست ملاقات با پاپ را کرد که با آن موافقت نشد و به طور رسمی هم اعلام شد. گرچه مدتی بعد روزنامه گاردین گزارشی منتشر کرد و احتمال داد پاپ «فوق محرمانه» احمدی‌نژاد را پذیرفته، با این حال گفته شد مواضع رئیس‌جمهور وقت ایران به نحوی است که دیدارش با پاپ حاشیه ساز خواهد بود و واتیکان مجبور به «پوشش مقدس» برای جلوگیری از تنش‌های دیپلماتیک بود.

تیرگی روابط خارجی ایران با غربی‌ها به شدت برای رقبای اهل سنت خوش بود و آبان سال ۱۳۸۶ ملک‌عبدالله با پاپ دیدار کرد.

برخورد واتیکان با احمدی‌نژاد شاید دومین چالشی بود که علی‌خامنه‌ای را بیشتر در لاک دوری از کاتولیک‌ها فرو برد.

با روی کار آمدن حسن روحانی نه روابط حکومت بلکه روابط دولت میانه‌روی او که نزدیک به اصلاح‎طلبان بود با واتیکان بهتر شد. دو دیدار شهین‌دخت مولاوردی با پاپ، دیدار حسن روحانی با او که همراه با تشریفات دوستانه و هدایای دوطرفه شد و واکنش‌های مثبت ظریف و وزارت خارجه ایران قدم مثبتی در جهت بهبود روابط ایران و واتیکان بود.

اما اوج چراغ سبز اصلاح‌طلبان به پاپ اظهارات اخیر سیدحسن خمینی نوه بنیانگذار جمهوری اسلامی بود. او که از مراتب علمی و فقهی بالایی برخودار است و محبوبیت زیادی بین اصلاح‌طلبان دارد، در اظهاراتی آنچه را که شاید علی‌خامنه‌ای باید می‌گفت را بر زبان آورد.

مواضع نوه بنیانگذار جمهوری اسلامی
حسن خمینی در گفت‌و‌گو با یکی از شبکه‌های تلویزیونی پاکستان در پاسخ به یکی از این پرسش‌ها مطرح گردیده گفت: «پاپ سعی کرد که بین همه گروه‌های مسیحی اتحاد برقرار کند. اما در مسلمانان چنین چیزی دیده نمی شود. آیا ما مسلمانان نباید از پاپ درس بگیریم؟»

وی افزود: «من نمی‌خواهم وارد تاریخ مسیحیت شوم. تاریخ مسیحیت نیز الزامن تاریخ خوبی نیست. جنگ‌های تلخی بین آنها اتفاق افتاده است. امروز هم اگر نزاعی از این نوع بین مسیحیان نیست به خاطر این است که مسیحیت دخالتی در مسائل زندگی عادی مردم ندارد.»
او حتی فراتر از آنهم رفت و گفت «به نظر من پاپ به هر مناسبتی که بخواهند به ایران سفر کنند سفر بسیار خوبی است و فکر می کنم که دولت و مردم ایران آمادگی میزبانی دارند.»
تحریریه محبت نیوز

۱۳۹۶ اسفند ۲, چهارشنبه

خطر نابودی زبان های شفاهی



به مناسبت روز 21 فوریه – روز حمایت از زبان مادری 
حدود نیمی از زبان­های دنیا در حال از میان رفتن هستند. فراموش شدن هر زبان به از دست رفتن مجموعه­ای از فرهنگ، تاریخ و آداب جمعی از ساکنان زمین می­انجامد. یونسکو روز ۲۱ فوریه را روز حمایت از زبان مادری نامگذاری کرده است.
زبان مادری را گاهی نخستین زبانی به شمار می ­آورند که کودکان می­ آموزند. این تعریف مورد مناقشه است؛ کودکان مهاجر و کودکان قوم­هایی که در اقلیت به دنیا می آیند، الزاما زبان مادرانشان را یاد نمی­گیرند، یا به اندازه زبان کشور میزبان و قوم حاکم، بر آن تسلط ندارند. به همین دلیل بسیاری منظور از زبان مادری را زبان بومی یا زبان والدین می‌دانند، و حمایت از آن و فراهم کردن امکانات آموختن­ اش را، به ویژه برای مهاجران و اقلیت­های قومی، گامی مهم در حفاظت از تنوع زبان­ها به شمار می­رود.
  زبان مادری زبانیست که از مادر، پدر و نزدیکانمان آموخته ایم.( زبان آبا و اجدای ) بنا به نطر پژوهشگران کودک در رحم مادرش با زبان مادریش آشنا میشود و هنگام بدنیا آمدن که گریستن آغاز میکند اگر به زبان مادریش با وی سخن گفته شود، گریه اش را قطع کرده گوش میدهد.
حدود نیمی از زبان­های دنیا در حال از میان رفتن هستند. فراموش شدن هر زبان به از دست رفتن مجموعه­ای از فرهنگ، تاریخ و آداب جمعی از ساکنان زمین می­انجامد. یونسکو روز ۲۱ فوریه را روز حمایت از زبان مادری نامگذاری کرده است.
کودک با گذشت زمان و شنیدن مکرر، زبان مادریش را آموخته آغاز به ادای آن میکند. کم کم با ساختن جملات کوتاه آغاز به سخن گفتن به زبان مادریش میکند. در طول زمان کوتاهی می آموزد تا به زبان مادریش احساسات و خواسته هایش را به اطرافیان خود تفهیم نماید. با زبان مادریش با دیگران رابطه برقرار کند. با همین زبان بازی میکند، می خندد، می گرید و وارد مشاجره و بگو مگو می شود. تنها و تنها با زبان مادریش است که قادر می شود دنیای پیرامون خود را بشناسد و بیان نماید. با سخن گفتن به زبان مادری از فردیت و تنهایی خویش خارج گشته از تعلق خود به گروه ویژه ای آگاه میشود. او با مهر و محبت، اعتماد و امنیتی که این تعلق به وی ارزانی داشته است زندگی میکند.
اگر بخواهم یک توضیح علمی بدهم، خواهم گفت که سخن گفتن خود تفکری آهنگین (مصوّت) است. ما هنگام تفکر  خاموشانه با خود سخن می گوئیم. و آنگاه که لب به سخن می گشائیم، در حقیقت با صدا می اندیشیم.
 هنگامیکه ما به زبان مادری سخن می گوئیم، بین ذهن و دهان (زبان) رابطه ای مستقیم برقرار می شود. در اینجا می خواهم مسئله را قدری بیشتر باز کرده بگویم، زمانیکه ما بزبان مادریمان سخن می گوئیم در حقیقت بین قلب و ذهن و دهانمان(زبانمان) رابطه ای تنگاتنگ برقرار میشود. زیرا این سخنان لحظات زندگی و تجارب گذشته مان را تداعی کرده در ذهن و روانمان زنده میکند، با هر واژه ای احساسهای عمیقی را زندگی میکنیم، خرسند میشویم، ناخشنود می گردیم، حسرت می خوریم و انتظار میکشیم. با زنده شدن جملاتی که در ذهنمان شکل گرفته اند، مکنونات دلمان جان گرفته، از طریق دهان و زبان تمامی احساسات و اندیشه های خودرا بیان و بدیگران تفهیم میکنیم. درست بهمین جهت هنگامیکه ما بزبان مادریمان سخن می گوئیم، مکانیزم سه گانه ای بین دهان و قلب و ذهنمان نظم و شکل میگیرد که با طبیعت انسانی سازگاری کامل و تمام دارد. لذا زبان مادری همچون کلیدیست که دنیای درونی مانرا گشوده به نمایش میگذارد. حجب و حیا، عیب و هنر و تمامی مکنونات درونی مان تنها و تنها زمانی آشکار می گردد که ما به زبان مادریمان سخن می گوئیم.
 کودک در پنجسال اول زندگیش 80درصد کل معلوماتی را که در تمام طول زندگیش باید بیآموزد، در خانواده اش کسب میکند و در 7-6 سالگی نیز سن مدرسه رفتنش فرا می رسد. در این مرحله دو وضعیت مختلف پیش می آید:
     کودک در مدرسه بزبان مادریش تحصیل خواهد کرد.
    کودک به زبانی کاملاً بیگانه با زبان مادریش تحصیل خواهد کرد.
  مدرسه در شکل گیری شخصیت کودک نقش بسیار بزرگی دارد، زیرا مدرسه همانند پلی است بین خانواده و جامعه بزرگ، که آموخته های کودک در آغوش خانواده اش را کامل تر و علمی تر میکند و با پرورش جسم و روحش، وی را  جهت کار و زندگی در جامعه آماده  میکند.
  احساس هویتی را که کودک در آغوش خانواده اش کرده بود  و نیز پیوند اورا به خانواده و خلقس تقویت مینماید و در عین حال وی را از مسئولیتهائی که در قبال جامعه اش دارد آگاه میسازد.
 در اینجا نخست تأثیرات روحی و شخصیتی شرائطی را بررسی میکنیم که کودک به زبان مادری خود تحصیل  می کند:
 گرچه متأسفانه این شرایط برای ما آشنا نیست، اما آن چیزیست که ما پیوسته در آرزو و حسرت آن بسر برده ایم. نخستن باری که کودک پا به مدرسه میگذارد، از آنجائیکه نخستین جدائیش از میان خانواده و نزدیکانش نیز میباشد، احساسات غریب و شگفت انگیزی احاطه اش میکند. نخستین بار در یک محیط رسمی وارد می شود که در آنجا کسی را نمی شناسد. کودک با چنین احساساتی وارد کلاس میشود، سپس معلم نیز وارد شده به سخن گفتن آغاز میکند. معلم جایگاه بسیار ارجمندی دارد. کودک هم از وی می ترسد و هم احترامش می گذارد.
   هرچند کودک در گیرودار اینهمه احساس تنهائی و بیگانگی، خانواده و نزدیکانش را در کنار خود ندارد اما او آنچنان نیروی حمایتگری با خود دارد که وی را در ایجاد رابطه با دیگران یاری میرساند و در این محیط شگفت و بیگانه گرما و نیرو می بخشد. این نیروی حمایت گر و نجاتبخش ” زبان مادری” اوست که در اختیار دارد. بیاری زبان مادری با دیگران و حتی با انسانهای نا آشنا ایجاد رابطه می کند.
 معلم را نمی شناسد اما زبانی را که او صحبت میکند بخوبی می فهمد و در سایه این زبانست که او احساس میکند معلم نیز یکی از افراد ملتش میباشد. دروسی را که معلم می آموزد، چون به زبان مادریش میباشد می تواند بخوبی بفهمد.
 ازآنجائیکه زبان گوینده بهمان زبانیست که وی بخوبی درک و احساس می کند، به سرعت قادر می شود به سئوالهای معلم جواب دهد، و این بنوبة خود به کودک حضور ذهن و آرامش روحی می بخشد و راه خلاقیت را  برویش می گشاید.
 کودک صاحب آنچنان توان و امکانیست که گفته های معلم را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده سئوالات جدیدی را طرح نماید و بهمین جهت نیز نیروی تحقیق و بررسی، پرس و جو و خلاقیتش به مرحله رشد و شکوفائی می رسد.
 بعلت اینکه تدریس به زبان مادریش جریان پیدا می کند، در وجود کودک نیر اعتماد بخود، به خانواده و جامعه ای که به آن تعلق دارد هرجه بیشتر و مستحکمتر گشته، هویتش بطور کامل شکل می گیرد.
 اکنون ببینیم اگر تحصیل به زبان مادری نباشد چه پیش خواهد آمد؟
 اولاً چرا نباید تحصیل بزبان مادری باشد؟
 در هر جامعه ایکه انسانها از تعلیم و تربیت به زبان مادری خود محرومند، معنی اش نوعی ظلم و ستم اجتماعی در آنجا میباشد. بی عدالتی وجود دارد زیرا در آنجا زبانی بر دیگر زبانها و یک گروه انسانی بر دیگر گروههای انسانی در موضعی برتر و حاکم قرار دارد.
 برای نابودی انسانها سه راه عمده وجود دارد:
1-  نابود کردن فیزیکی نسل دیگران توسط یک بمب اتمی

 2-عنوان کردن فرضیه خون پاک و ژن خالص!

 3-از طریق نابود کردن ژن های مدنی و فرهنگی.

 ژن های فرهنگی چیست؟
 ژن مدنی، فرهنگ و مجموعه تمدّنی است که از نسلهای گذشته به عنوان میراثی گرانبها بما رسیده، و این آن چیزیست که می تواند آماج حملات  قرار داده شود .
 کودک نخستین روز پا به مدرسه می گذارد. معلم وارد شده سر سخن را باز میکند. کودک چیزی از گفتار معلم نمی فهمد زیرا زبان اورا نمی داند. کودک گرفتار شرائط و فضای تلخ و ناگواری می باشد!. زبانی که از مادر و پدرش آموخته و بدان افتخار می کرد، در اینجا بکار نمی آید و ارزشی ندارد. به او گفته بودند برای آدم درست و حسابی شدن به مدرسه برو! اما برای آدم شدن زبان او بدرد نمی خورد و بزبان بیگانه ای باید سخن گفت.
 بدین ترتیب کلیة کسانیکه بزبان مادریش با او صحبت می کنند، در ذهن او از اعتبار و اعتماد می افتند. اینگونه تفکّرات تلخ هر روز و هر ساعت بر روح و روانش ضربه وارد میکند و بدین وسیله نیز هر روز و هر ساعت اعتمادی که  به خانواده، زبان و فرهنگش داشت در وجودش می میمرد. کودک هر روز تحقیر می شود و پس از زمانی نه چندان دراز هویتی که از خانواده گرفته بود نابود می شود و بتدریج اعتماد و پیوندی نیز که به جامعه و ملتش داشت گسسته از بین می رود.
 کودک چون زبان معلمش را نمی داند، بخش عمده آموزشهای اورا نیز نمی تواند بفهمد. گفته های معلم را نه میتواند بررسی کند، نه میتواند سئوالی طرح کند و نه میتواند درک کند. اگر هم چیزی بفهمد نمیتواند به زبان بیآورد و برای دیگران توضیخ دهد. زیرا زبان فهم و بیانش جدا شده است. در زبان مادریش می فهمد اما نمی تواند فهمیده هایش را بیان کند. یعنی رابطة بین ذهن، قلب و دهان (زبان) تماماً قطع میگردد. و این زیان جبران ناپذیری برای رشد انسان بوده، تأثیر منفی بسیار بزرگی بر روح و روان و شخصیت آدمی میگذارد.
 با جمعبندی همة این واقعیت ها می توانیم آنچه راکه بعلّت محرومیت از تحصیل بزبان مادریش بر سر کودک می آید، چنین خلاصه کنیم:
 بسیاری از کودکان بعلت محرومیت از تحصیل بزبان مادری، اعتماد بنفس خودرا از دست داده از همان ابتداء از رفتن به مدرسه امتناع می ورزند. بهمین جهت نیز درصد بیسوادی در اینگونه جوامع بسیار بالاتر از جوامعی است که در آن کودکان بزبان مادری خود تحصیل می کنند.
 از آنجائیکه کودکان زبان معلم را نمی دانند، قادرند فقط بخش اندکی از دروس را بفهمند. و این باعث میشود که اینگونه کودکان بتدریج اعتماد بنفس خودرا از دست بدهند.
  از آنجائیکه اینگونه کودکان اعتماد خودشان را به خود، خانواده و جامعه و ملتی که بدان منسوبند از دست می دهند، ناگزیر در پی کسب هویّت دیگری خواهند بود.
 از آنجائیکه زبان فهم کودکان با زبان بیان آنان بیگانه است، قادر نخواهند بود شنیده ها و آموخته های خودرا مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند، زیر سئوال ببرند، تحقیق و بررسی کنند. در نتیجه صرفاً به یک مقلّد و تکرار کنندة طوطی وار محفوظات تبدیل خواهند شد.
 اگر خلاصه و روشن بگوئیم: فرزندان چنین خلقی نسبت به فرهنگ، اندیشمندان، زبان، تاریخ و تمامی گذشتة خود بیگانه می گردد
 همانند نسلی که از زبان مادریش محروم گشته است، خود این زبان نیز قربانی بزرگی بود. زیرا این زبان نتوانست رشد و انکشاف پیدا کند و به زبان علمی تبدیل گردد

 در ایران  قوم­ها و ملتهای گوناگونی زندگی می­کنند که هر یک زبان و فرهنگ خاص خود را دارند. حق آموزش زبان مادری برای آتئنیک های مختلف این کشور ظاهرا به رسمیت شناخته شده، اما این کار از حمایت کافی و موثر دولت برخوردار نیست.
 در اصل پانزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ضمن تاکید بر این که زبان و خط رسمی کشور فارسی است و کتابهای درسی باید به این زبان باشد، آمده است «ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانه‏ های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است.» گرچه در بسیاری از استان­ها رادیو و تلویزیون برنامه ­هایی نیز به زبان محلی پخش می­کند، به آموزش این زبان­ها در مدرسه توجه جدی نمی­ شود. قانون، استفاده از زبان مادری را «آزاد» می­داند، اما نهادهای آموزشی را موظف نمی­کند که امکانات فراگیری این زبان­ها را فراهم آورند. ظاهرا سیاست­های موجود در بهترین حالت به ترویج زبان شفاهی قوم­های مختلف کمک می­کند. محرومیت از تحصیل به زبان مادری بسیاری از کودکان ایران را به ویژه در دوران دبستان با مشکلات فراوانی روبرو می­سازد. افزون بر این همانطور که کارشناسان یونسکو نیز می­گویند که زبان­های شفاهی بیش از زبان­های مکتوب با خطر نابودی روبرو هستند.

بست حاکمیت در پروژه مقابله با مبشرین مسیحی

سران مسیحیان تبشیری از حضور مردم در تلگرام استفاده می‌کنند و با ایجاد کانال ها و گروههای تلگرامی و ارتباط برقرار کردن با جوانان و استفاده از حربه های تبلیغی جوانان را مسیحی می‌کنند. نگرانی مدیران حوزه علمیه از گسترش ترجمه انجیل در پنج قاره، استقبال گسترده مردم از کتابهای با مضمون مسیحی و واکنش منفی رسانه های حکومتی، درخواست آیت الله خراسانی از وزیر ارشاد برای مقابله با ترویج مسیحیت، بساط تبلیغ مسیحیت باید از این مملکت برچیده شود والا آبرو برای … نخواهم گذاشت.»وحیدخراسانی پیش از این هم انجیل کتاب مقدس مسیحیان را تحریف شده و غلط خوانده بود و گفته بود که این کتاب کلام خدا نیست.همزمان با اظهارات اخیر این مرجع تقلید شیعه، «فتح‌الله جمیری» فرمانده سپاه امام صادق نیز مسیحیت صهیونیستی را در کنار صهیونیست یهودی، و اسلام انگلیسی عربستانی مثلثی علیه اسلام ناب محمدی دانسته بود.
ناصرمکارم شیرازی، از مراجع بلندپایه تقلید با اشاره به فعالیت مبلغان مسیحی در شهرهای مختلف ایران و با انتقاد از تمرکز طلاب در قم گفته باید برنامه‌ای برای هجرت مبلغان به شهرستان‌ها تدوین کرد و شهرستان‌ها نباید از طلاب خالی شود که در غیر این صورت مبلغان مسیحی و وهابی وارد خواهند شد.

این اولین بار نیست که مراجع و حوزیان از افزایش مبشرین مسیحی در ایران ابراز نگرانی می‌کنند. سازماندهی طلاب برای مقابله با ترویج مسیحیت در ایران از سال ۱۳۹۰ کلید خورد.

با افزایش فشار و دستگیری ده‌ها نوکیش مسیحی در کشور و همنیطور شناسایی تعدادی کلیساهای خانگی، نهادهای دینی و امنیتی از افزایش تعداد مسیحیان و استقبال شهروندان ایرانی از تغییر دین نگران شدند.

گروهی از طلاب مشهد و قم با هماهنگی موسسه‌ای با عنوان «نسیم رضوان» با طرح این پروژه که مسیحیت هجمه تبلیغی خود را در بیمارستان‌ها و یتیم خانه‌ها دنبال می‌کند، با حوزه‌ علمیه مشهد و قم نامه‌نگاری نمودند که «بیماران و همراهان آنان در این شرایط که به تعبیر قرآن دچار “بأساء و ضراء” شده‌اند زمینه تحول و آمادگی بیشتری برای پذیرش مسائل اعتقادی و دینی دارند که یک فرصت تبلیغی مناسب و حساس به شمار می‌رود که مبلغان مسیحی بیش از ما از این فرصت استفاده می‌کنند».

این گروه از طلاب در نامه‌های دیگری به قوه قضائیه و نهاد ولی فقیه در دانشگاه‌ها موضوع را مطرح کردند و نتیجه راه‌اندازی موجی علیه گسترش مسیحیت در میان طلاب شد.

علاوه بر این جماعت، موسسه‌ای دیگر تحت عنوان «در راه حق» که سابقه بیشتری در مسیحیت ستیزی داشت نیز فعالیت خود را برای افزایش فشار به نهادهای امنیتی برای بازداشت مسیحیان ایران آغاز کرد. آبان ماه سال ۱۳۹۰ روزنامه جمهوری اسلامی گرایش جوانان به مسیحیت را شایعه خواند، دو سال بعد از آن سید هاشم حسینی‌بوشهری، مدیر (سایق) حوزه‌های علمیه کشور ادعا کرد که مستکبران سعی دارند با پرداخت پول‌هایی هنگفت همچون سکه‌های طلا، «کتاب انجیل» را در دانشگاه‌ها بین دانشجویان توزیع کنند. اشاره او به ساخت فیلم‌های غربی و رمان‌های غیراسلامی و نفوذ فرهنگی بود.

ضعف مبلغان اسلامی برای مقابله با گسترش مسیحیت باعث شد تا برای آنها کلاس آموزشی ترتیب دهند. در عین حال افرادی چون وحید خراسانی و جعفرسبحانی، وزارت ارشاد و حوزه‌های علمیه و نهادهای امنیتی را برای مقابله با ترویج مسیحیت تحریک می‌کردند. که موج گسترده بازداشت های سال ۱۳۹۲ نیز از همین نقطه آغاز شد.یک سال بعد در سال ۱۳۹۳ شیخ علی‌اکبر صافی، مدیرکل فرهنگی تبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان رسمن اعلام کرد برای مقابله با گسترش مسیحیت تبشیری در کشور و برای آشنایی بیشتر مبلغان و ارائه راهکارهای کاربردی مقابله با مسیحیت تبشیری، دوره نقد و بررسی «مسیحیت تبشیری» در اصفهان آغاز به کار کرده است.

با این حال در یکی دو سال گذشته طلاب جوان برای اعزام به شهرستان‌ها تمایلی از خود نشان نمی‌دهند و عوامل اقتصادی اصلی‌ترین دلایل آن است، از این رو ناصرمکارم شیرزای نسبت به تمرکز آنان در قم هشدار داده و آن را خطری جدی دانسته است.

۱۳۹۶ اسفند ۱, سه‌شنبه

ثبت سالانه ۲۳۵۰مورد سرطان در همدان




ابتلای سالانه دو هزار و ۳۵۰ نفر به بیماری سرطان در استان همدان و سهم ۲۳۳ نفری سرطان معده از این آمار، نگرانی‌های مردم را دوچندان کرده است .

بنابرگزارش مهر به نقل از کارشناس سرطان معاونت بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی همدان، شمار مبتلایان به سرطان در این استان شتاب گرفته است و روزبه‌روز افزایش می‌یابد.

«شراره نیک سیر» گفته است از این تعداد، میزان بروز سالانه سرطان در مردان ۱۳۸ در ۱۰۰ هزار نفر و در زنان ۱۰۰ در ۱۰۰ هزار نفر است:«از جمعیت دو هزار و ۳۵۰ نفری مبتلابه سرطان در استان همدان، یک هزار و ۳۸۰ نفر مرد و مابقی زن هستند.»

او سرطان‌های پستان، پوست، معده، خون و روده بزرگ را شایع‌ترین سرطان‌ها در بین زنان استان برشمرد و گفت: «سرطان‌های پوست، معده، مثانه، ریه و پروستات، شایع‌تر سرطان ها در مردان استان به شمار می‌آیند.»

وی با بیان این که سرطان سینه شایع‌ترین سرطان در بین زنان همدان است، گفت: «طی یک سال اخیر ۱۸۷ مورد جدید ابتلا به این بیماری در همدان گزارش‌شده است.»

به گفته شراره نیک سیر، شایع‌ترین سرطان در مردان استان همدان نیز سرطان معده است: «طی یک سال اخیر ۲۳۳ مورد جدید ابتلا به این سرطان در استان همدان گزارش‌شده است.»

وی بیش ترین مبتلایان به سرطان سینه را گروه سنی ۴۰ تا ۵۰ سال عنوان کرد و گفت: «متأسفانه میزان بروز این بیماری در زنان رو به افزایش است. اگرچه تنها مختص زنان نیست اما در زنان شایع‌ترین بیماری و ۱۰۰ برابر مردان است.»

این کارشناس با اشاره به این که بالا رفتن سن، عادت ماهانه زودهنگام، یعنی قبل از ۱۲ سالگی و نیز یائسگی زودرس، یعنی قبل از ۵۵ سالگی در زنان از عوامل غیرقابل تغییر بیماری سرطان سینه است، تأکید کرد: «در زنانی که بعد از ۳۰ سالگی اولین فرزند خود را می‌آورند، امکان بروز سرطان سینه وجود دارد. هرچند اگر دوران شیردهی به‌صورت مداوم، یعنی یک و نیم تا دو سال باشد، احتمال کاهش ابتلا به سرطان سینه وجود دارد.»